یافتن پست: #دلتنگ

mamad-rize
mamad-rize
در CARLO

گاهی بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!
که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

گاهی ...شاید از خودت...شاید...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 17:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
براے دل خـــودم مے نویسم ...

براے دلتنگــے هایــم

براے دغدغــہ هاے خـــودم

براے شانہ اے کہ تکیہ گاهــم نیستــــ !

برای دلے کہ دلتنگم نیست ...

براے دستے کہ نوازشگــ ـــر زخـم هایم نیست ...

براے خودم مے نویســـم !

بمیـ ــرم براے خـ ـودم کہ اینقـــدر تنهاستـــ !.!.!.!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 16:36
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تا زنده هستید، دل خود را زنده و شاداب نگهدارید؛ فرصت برای دلتنگی و مرگ بسیار زیاد است : اسکار وایلد .{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 10:49
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نوروز همه باغ و چمن غرق شکوفه ست
دل هر نفس از بوی گل و لطف هوا مست
بر خیز و به رقص آی و بنه بر سر غم پای
بنشین و بخوان شعرو بده جام وبزن دست
ای دوست در این روز دل افروز بهاری
دلتنگ در این خانه غمگین به چه کاری؟
صبح است،نخواهی نفسی تازه برآری
با اهل جهان گفتنی از مهر چه داری؟
خواهی که همه روز بود بهر تو نوروز؟
خواهی که شود روز تو و بخت تو پیروز؟
از چهره ی تابنده ی گل خنده بیاموز
در چهره ی خود گلشنی از خنده بر افروز!
فریدون [!]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/13 - 23:49
+2
parisa
parisa
دلتنگ که شوی یادت می رود او همان بود که فاصله را پذیرفت و خود با پای خود رفت... فراموش می کنی هر آنچه به تو گذشت و او آسوده به این حالت خندید ، از یاد میبری چه در این میان گذشت به تو ، فقط او را می خواهی... فقط او را! وقتی که دلتنگش شوی....
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 22:38
+8
saeed
saeed
ی؟!
اگــر بدانی چقــدر دلتنگم

اگـر بدانی چقدر دوسـتت دارم

اگر بدانــی دلم بـرای دیـدنت

بــرای شنیـدن صـدایت پر میـزند

اگـــر بدانی جـز تو کسی را نمیخـواهم

اگــر...اگـــر بدانــی؟

می آیـــی؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 19:52
+3
saman
saman
در CARLO
اما عزیز خسته و داغدار من...

با همه اشتیاقم...

بگذار در سودای با تو بودن بمانم

بگذار هیچ جلوه ای از زمین در تصویر عاشقانه و خدایی خیال من نباشد

بگذار در اشتیاق دیدار تو بمانم...

بگذار نفسهایم در آرزوی دیدار تو به شماره افتد...

بگذار همه آن چیزهایی که خدا بی حضور مادی تو

بر من بخشیده است...دست نخورده بماند

بگذار لطافت انتظار را در سینه پر اندوه خود

به تمامی لمس کنم.....

بگذار افقهای خیالم را برای دیدار تو

به نظاره بنشینم....

بگذار خلوتگاه درونم با هاله ای از نور خدایگونه روحت پوشانده شود...

بگذار در حسرت دیدار تو بمانم...

بگذار سوز و گداز سینه ام....پر جوش بماند...

بگذار پر التهاب بمانم....

بگذار همیشه و برای ابد....

دلتنگ تو بمانم...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:55
+4
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
انتظار یعنی

تو ، او

تو ، او

های تو ، های او

های تو ، های او

و
.
.
او ، تو ...
آخرین ویرایش توسط mamad-rize در [1392/04/12 - 12:53]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:53
+5
sara
sara
ﺍﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﻦ


ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻛﺴﻲ ﻣﻴﺸﻲ ؛ ﻛﻪ


ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻲ ﻛﻨﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﻲ .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:34
+5
saman
saman
گفته بودی دل پری دارم و خدا هم دوست من رو از من گرفته

نه خدا اینکار رو نکرده اون خودش رفت

چون باور نکرد من فقط اون رو دوست دارم فکر کرد

به دیگری بخاطر گفتن یه دلتنگی واقعا دلم واسه

یکی دیگه هم تنگ میشه و بهش علاقمندم

دست و پا زدم نره ولی وقتی دیگه از چشمی بیفتی

اون میذاردت میره موندنش فایده ای براش نداره

نمیتونی مانع رفتن کسی بشی

اگه واقعا پاهاش قصد سفر داره

و چشماش ازت سیره و دلش دیگه برات تنگه نمیشه اونم رفت

رفت؟ رفت؟ رفت؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 12:18
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ