یافتن پست: #دلم

محمد
محمد
در دلِ من چیزیست، مثلِ یک بیشه ی نور

مثلِ خواب دمِ صبح



و چنان بی تابم


که دلم می خواهد، بدوم تا تهِ دشت


بروم تا سرِ کوه


دورها آواییست که مرا می خواند...


 
دیدگاه  •   •   •  1394/04/7 - 18:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختر بآس
توو اوج گریه هاش
وقتی دلش از آقاشون شکسته بگه ..
خدایا زودتر ما رو به هم برسون ..
تا بتونم حسابی گازش بگیرم
دلم خنک شه ..
دیدگاه  •   •   •  1394/03/30 - 18:49
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حس هیچی رو ندارم...
دلم یه ماشین میخواد..
120 تا سرعت..
یه خیابون ک تهش یه پرتگاه خیلی مرتفع..
آهنگ "نفس های بی هدف محسن یگانه..
صداشم سقف ماشینو بلرزونه..
آی خدا دلگیرم ازت
آی زندگی سیرم ازت
آی زندگی میمیرمو
عمرمو میمیرم ازت
آهنگ ک تموم شد...
غصه های منم تموم میشه..
دیدگاه  •   •   •  1394/03/28 - 17:38
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







به سلامتی خودم‏ ↳‏

که ماههاست ترکم کردی

و رفتی پی عشق تازه‏ ات↳‏

اما من هنوز دلم نمیادشماره شناسنامه

و شماره تلفنت رو از روی تمام پسوردام پاک کنم






دیدگاه  •   •   •  1394/03/28 - 17:32
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥






مره زنجیر هاکنین . . . بر سر بازار بورین


""مرا قفل و زنجیر کنید و به بازار ببرید"" 


هر کی بوته وه کیه . . . بویین که مجنون بیمو


""هر کسی که گفت این کیه بگید که مجنون اومده"" 


عشق لیلا ره بوین . . . با چشم پر خون بیمو


""عشق لیلا رو ببین که با چشم گریون اومده"" 


امشو اگه نی . . . کیجا


""امشب اگه نیای...دختر"" 


مه دله ورنی . . . کیجا


""دل منو میبری...دختر"" 


من حال ندارمه . . . کیجا


""من حال ندارم...دختر"" 


عشق تو دارمه . . . کیجا


""عشق تو رو دارم...کیجا"" 


خداوندا مره ریکا چه کردی . . . اسیر همسایه کیجا چه کردی


""ای خدا منو چرا پسر اف[!]...چرا اسیر دختر همسایه کردی"" 


اسیر همسایه . . . اسیر همسایه . . . کیجا بییمه


""اسیر دختر همسایه شدم"" 


نکردمه عاشقی . . . رسوا بییمه


""عاشقی نکرده و رسوا شدم"" 


جان یار تو مره . . . جان یار تو مره . . . بیمار هاکردی


""   جان یار تو منو بیمار کردی 

مه صد سال عمره . . . یکسال هاکردی

"""عمر صد سال منو یکسال کردی""" 


خروس نخون مره . . . ویشار هاکردی


""خرو س نخون منو بیدار کردی"" 


مره فکرو خیال مه یار هاکردی


""منو مشغول فکرو خیال یارم کردی""" 


هوا هوای لاره لًلٍه وا ره بیار . . . لًلٍه وا بی قراره لًلٍه وا ره بیار


""لار یک منطقه ست در شمال ب معنای هوای عالی""


 بهار ماهه هوا ره لًلٍه وا ره بیار . . . امشو ماه و ستاره لًلٍه وا ره بیار


""هوای ماه بهار (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی)را بیار ... امشب ماه و ستاره (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار""


 مه سرزمین شماله لًلٍه وا ره بیار . . . وجین نشا چه خاره لًلٍه وا ره بیار


""سرزمین من شماله (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار ...گرفتن علف های هرز و کاشت محصول چقدر خوبه (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار



مه دل تنگه مه یاره لًلٍه وا ره بیار . . . مه یار مه جانه ماره لًلٍه وا ره بیار

""دلم برای یارم تنگه (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار .... یارم مادرمه (لًلٍه وا:یک ساز مازندرانی شبیه نی) را بیار""

دیدگاه  •   •   •  1394/03/25 - 18:14
+3
sami
sami
دلم چتر می خواست و یکـــ روز بارانـے که تو چتر را بگیرے و مـن دستـانت را 

باران مـرا یاد چتر مــے اندازد و چتر مرا یاد قرارمان 

قرارمان که یادت هست ؟ 

اینکه آغوشت را چتـر کنـے تا چشمهایم بیش ازین خیس نشوند ؟؟؟!
دیدگاه  •   •   •  1394/03/22 - 15:09
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت... گلی شد. و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود، ولی نشد... بعدها هر چه شستمش پاک نشد؛ حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت! آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت: "این لباس چِرک مرده شده!" گفت: "بعضی لکه ها دیر که شود، می میرند؛ باید تا زنده اند پاک شوند!" چرک مُرده شد... و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت! بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید! حواست که نباشد لکه می شود؛ لکه اش می کنند! وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری، می شود چرک... به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا تازه است، تا زنده است، باید شست و پاک کرد...!
.
.
داستان کوتاه: شلوار سفید
احمد شاملو
دیدگاه  •   •   •  1394/03/21 - 16:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گاهی

دلم بی هوا ، هوایت را می کند

هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی
دیدگاه  •   •   •  1394/03/21 - 16:12
+3
محمد
محمد
در این هیاهوی خلق
که پُتک بر آرامش ات میزند

دلم پیاده رویی میخواهد , بارانی

دست خودم را بگیرم

برویم صحبت کنان

تا انتهای گریستنِ آخرین ابرِ زندگی

نفرین به اجتماع

که نمی گذارد صدا به صدا برسد

دیدگاه  •   •   •  1394/03/18 - 01:15
+3
محمد
محمد

چقدر دلم تمام شدن می خواهد


از آن تمام شدن هایی که بشود نقطه سرِخط


و آنگاه دیکته تمام شود و من دیگر آغاز نشوم !

دیدگاه  •   •   •  1394/03/18 - 01:11
+3
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ