یافتن پست: #دلی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آشنایی با آرتمیس ، دریاسالار زمان هخامنشیان-اولین زن دریا سالار جهان
آرتمیس یا آرتمیز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است

از آرتمیس به عنوان نخستین و تنها زن دریا سالار جهان تا به امروز نام برده اند!

او به سال ۴۸۰ پیش از میلاد به مقام دریا سالاری ارتش شاهنشاهی خشایارشا رسید . و در نبرد ایران و یونان ارتش ایران را از مرزهای دریایی هدایت می کرد

آرتمیس با خردمندی و کارآمدی بی همتایی٬ ‌کشتیهای جنگی دیو پیکر را رهبری کرد و با فرماندهی درست بایسته خویش٬ ‌ در حالی که بسیاری از ناوگانهای دیگر از دشمن شکست خوردند، ناوگان تحت فرماندهی او بر یونانیان پیروز شد

این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بوده است.

تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس Artemis نخستین زن دریانورد ایرانی است که درحدود ۲۴۸۰ سال پیش،فرمان دریاسالاری خویش را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت کرد و اولین بانویی می باشد که در تاریخ دریانوردی جهان در جایگاه فرماندهی دریایی قرار گرفته است. در سال ۴۸۴ پیش از میلاد، هنگامی که فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونان از سوی خشایارشاه صادر شد، آرتمیس فرماندار سرزمین کاریه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. دراین جنگ که ایرانیان موفق به تصرف آتن شدند، نیروی زمینی ایران را ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل می داد و نیروی دریایی ایران شامل ۱۲۰۰ ناو جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.

همچنین آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامین Salamine که بین نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت شرکت داشت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد و با ستایش دوست و آشنا روبرو شد.او در یکی از دشوارترین شرایط در جنگ سالامین، بادلیری و بیباکی کم مانند توانست بخشی از نیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد و به همین دلیل به افتخار دریافت فرمان دریاسالاری از سوی خشایارشاه رسید.او به خشایارشاه پیشنهاد ازدواج نیز داد که بدلایلی این پیوند صورت نگرفت. در سالهای دهه شصت میلادی (دهه چهل خورشیدی) نیروی دریایی ایران، برای نخستین بار ناو شکن بزرگی را به نام یک زن نام گذاری کرد و او «آرتمیس» بود.
ناو شکن آرتمیس در دوران خدمت «دریاسالار فرج الله رسایی» به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای خلیج همیشه فارس پاسدار سواحل ایران بود.


دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 13:05
+4
alireza
alireza
دلیل تنهاییم را فهمیدم: هر دختری منو میبینه پیش خودش میگه این که انقدر خوشگله به من پا نمیده بابا 
دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 11:32
+7
-1
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
در کــــــــشـــــــور مــــــن

پسران بخاطر " [!] " تن به ازدواج می دهند !

دختران بخاطر ازدواج تن به " [!] " می دهند!
...
مرد ها به سنگ دلی معروفند !

زن ها به آهن پرستی !!

ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻭ ﺯﻥ ﻫﺎ؛ﻫﺮ 2 ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ،ﻫﺮ 2 ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯتنهایی ﻣﻲ ﻧﺎﻟﻨﺪ!

ﺟﻤﻠﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﻤﻠﻪ ﻱ ﻓﺮﺍﺭ،ﺑﺸﻨﻮد،ﻓﺮﺍﺭﻣﻴﻜﻨد ﺍﻣﺎ

!!ﻫﺮ 2 ﺏ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﻨﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ

ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺗﺎ ﻣﺎﻧﻜﻦ ﻣﻴﺒﻴﻨﻨﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻧد!!

ﺯﻥ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﺳﻮﺍﺭ BMW!!

ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 14:12
+4
محمد
محمد
می سپارمت به لبخندها....
گرچه خودم مهمان بغض های بی دلیلم...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 14:04
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شما در فرندلیست محقرانه خود چیزی دارید که من در پروفایل کبریای خود ندارم، زیرا شما چون منی دارید و من چون خودی ندارم!



دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 19:36
+4
محمد
محمد
گفتند برو مصلحت این است
گفتم یک لحظه به کوتاهی لبخندی گفتن یک خداحافظ
گفتند نه برو مصلحت این است
من رفتم بی خداحافظ بی آنکه دلیل رفتنم را بگویم باترس رفتم ترس از قضاوت هایت بعد رفتنم میدانم بعد من تنهایی نخواهی ماند و بدان با اینکه رفتم ولی همیشه بی تو تنهایم
راست میگفتند شاید مصلحت من در غمهایم و برباد رفتن آرزوهایم باشد مصلحت تو با دیگری.......
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 19:54
+7
محمد
محمد

شبگرد

چنین کز عشق صحرا گشت گیتی کنون پایی بیابانگرد دارم

ز همراهان دلی پر درد دارم
تنی داغ و نگاهی سرد دارم

نکردم غیر غم دنیا نصیبی
شکایتها از این نامرد دارم

دلم کز عشق سرخ و لاله گون است
خدا را از چه رویی زرد دارم؟!

چه سازم با دلی عاصی که فریاد
از آنچه بر سرم آورد، دارم

به سینه آتش صد رنج خفته است
زبانی خامش از هر درد دارم

نه همراهی ز بخت و چرخ دیدم
نه یاری همره و همدرد دارم

چو روزم بی نصیب از نور مهر است
به تنهایی دلی شبگرد دارم

تنم رنجور از زخم رفیقان؛
دلی پرخون و غم پرورد دارم

چنین کز عشق صحرا گشت گیتی
کنون پایی بیابانگرد دارم

دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 19:28
+5
AmirAli
AmirAli
سلامتیه دختری که وقتی بنز واسش بوق زد پیشه خودش گفت پیکان گوجه ای عشقمو عشقه
بعد ماشین بنز زد لهش کرد
.
.
.
نتیجه گیری :دختر خانوم وسط خیابون راه نرو
هرکی واست بوق زد دلیل نمیشه که بخواد باهات دوس بشه
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 18:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

موند به دلمون یه بار بریم سینما و فقط یه فیلم نیگا کنیم.
.
.
.
.

.......
.
.
.
لامصب هر صندلیو نیگا میکنی یه فیلم جداگانست.
یکیم از یکی جذاب تر

دیدگاه  •   •   •  1392/08/25 - 20:57
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

وطن یعنی چه، یعنی دشت صحرا؟
وطن یعنی چه، یعنی رود دریـــــــا؟

وطن یعنی چه، یعنی باغ، بیشـــــه؟
وطن یعنی چه، یعنی كشت، ریشــه؟

وطن یعنی چه، یعنی شهر، خانه؟
وطن یعنی چه، یعنی آب، دانــــه؟

وطن یعنی چه، یعنی كار، پیشـــــه؟
وطن یعنی چه، یعنی سنگ، تیشه؟


وطن یعنی همه آب و همه خــــاك
وطن یعنی همه عشق و همه پاك

وطن یعنی محبت، مهربانی
نثار هر كه دانی و ندانـــــی

وطن یعنی نگاه هموطن دوســــــت
هر آنجایی كه دانی هموطن اوست

وطن یعنی قرار بـــی‌قراری
پرستاری، كمك، بیمار‌داری

وطن یعنی غم همسایه خوردن
وطن یعنی دل همسایه بــــردن

وطن یعنی درخت ریشه در خاك
وطن یعنی زلال چشمه پـــــــاك

ستیغ و صخره و دریا و هامون
ارس، زاینده رود، اروند، كارون

دنا، الوند، كركس، تاق‌بستان


هزار و قافلانكوه و پلنگـــــــان

وطن یعنی بلنــدای دمــاونـــــد
شكیبا، دل در آتش، پای در بند

وطن یعنی شكوه اشترانكوه
به دریای گهر استاده نستوه

وطن یعنی سهند صخره پیكر
ستیغ سینه در سنگ تمنــدر


 


وطن یعنی وطن استان به استــــــان
خراسان، سیستان، سمنان، لرستان

كویر لوت، كرمان، یزد، ساری
سپاهان، هگمتانه، بختیــاری

طبس، بوشهر، كردستان، مریوان
دو آذربـایجــان، ایــلام، گیـــــــلان

سنندج، فارس، خوزستان، تهران
بلوچستان و هرمزگان و زنجــــان

وطن یعنی دلی از عشق لبریز
گره باف ظریف فرش تبریــــــــز

وطن یعنی هنر یعنی سپاهان
حریر دستباف فرش كاشـــــان

وطن یعنی ز هر ایل و تباری
وطن را پاسبانی، پاسـداری

وطن یعنی دلیر و گرد با هم
وطن یعنی بلوچ و كرد با هم

وطن یعنی سواران و سواری


لر و كرد و یموت و بختیــــاری

وطن یعنی سرای ترك با پارس
وطن یعنی خلیج تا ابد فـــارس

وطن یعنی كتیبه در دل سنــگ
تمدن، دین، هنر، تاریخ، فرهنگ

وطن یعنی همه نیك و به هنجار
چه پندار و چه گفتار و چه كـردار

وطن یعنی شب رحمت شب قـــــدر
شب جوشن، شب روشن، شب بدر

وطن یعنی هم از دور و هم از دیر
سـده ،نوروز، یلــدا ،مهرگـان ،تیـــــــر

هزاران خط و نقش مانده در یاد
صبـــا كلهر کــمال‌الملك بهــزاد

نكیسا باربد تنبور نی چنـــگ
سرود تیشه فرهاد در سنگ

سر و سرمایه‌های سرفرازی
حكیم و بوعلی سـینا و رازی

به اوج علم و دانش رهنوردی
ابوریحــان و صـدرا سـهروردی

به بحر علم و دانش ناخـدائی
عراقی رودكی جامی سنائی

وطن یعنی به فرهنگ آشنائی
دُر لفـــظ دری را دهخــــــدائی



وطن یعنی جهانی در دل جام
وطن یعنی رباعیــــات خیــــام

وطن یعنی همه شیرین كلامی
عفاف عشـــق در شـعر نظامی

وطن یعنی پیــام پند سعدی
زبان پیوسته در پیوند سعدی

وطن یعنی نگاه مولوی ســـــوز
حضور نور در شمس شب و روز

وطن یعنی هوا و حال حافظ
شكوه بــاور انـدر فـال حافظ

وطن یعنی بتیره دمدمه كوس
طلوع آفتاب شـــعر از طـــوس

وطن یعنی شب شهنامه خوانــدن
سخن چون رستم از سهراب راندن

وطن یعنی رهائی ز آتش و خون
خروش كاوه و خشـــم فریــــدون

وطن یعنی زبان حال سیمرغ
حدیث یـال زال و بال سیمرغ

وطن یعنی گرامی مرز تا مرز
وطن یعنی حریم گــیو گـودرز

وطن یعنی امید ناامیدان
خروش و ویله گردآفریدان

وطن یعنی دل و دستی در آتش
روان و تن كــمان و آتـــــش آرش


وطن یعنی لگام و زین و مهمیز
سواران قران و رخش و شبـدیز

وطن یعنی شبح یعنی شبیخون
وطن یعنی جلال الدین و جیحون

وطن یعنی به دشمن راه بستن
به اوج آریـــوبــرزن نشســـــتــن

وطن یعنی دو دست از جان كشیدن
به تنگسـتان و دشتسـتان رسیـــدن

زمین شستن ز استبداد و از كین
به خــون گــرم در گــرمابه فــــین

وطن یعنی اذان عشــق گفـتن
وطن یعنی غبار از عشق رفتن

نماز خون به خونین شهر خواندن
مهاجـم را ز خرمشــــهر رانـــــدن

سپاه جان به خوزستان كشیدن
شهادت را به جـان ارزان خریـدن

وطن یعنی هدف یعنی شهامت
وطن یعنی شرف یعنی شهادت

وطن یعنی شهید آزاده جانباز
شلمچه پاوه سوسنگرد اهواز

وطن یعنی شكوه سرفرازی
وطن یعنی ز عالم بی‌نیازی

وطن یعنی گذشته حال فردا
تمـام سهم یك ملـت ز دنیـــا

وطن یعنی چه آباد و چه ویران
وطن یعنی همــین جــا یعنـی
ایــــــــــــــــــران
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 12:03
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ