یافتن پست: #دلی

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نیمه شب آواره و بی حس و حال – در سرم سودای جامی بی زبان

پرسه ای آغاز کردیم در خیال – دل به یاد آورد ایام وصال

از جدایی یک دو سالی میگذشت – یک دو سال از عمر رفت و برنگشت

دل به یاد آورد اول بار را – خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازی و آن اسرار را – آن دو چشم مست آهو وار را

همچو رازی مبهم و سربسته بود – چون من از تکرار او هم خسته بود

آمد و هم آشیان شد با من او – همنشین و هم زبان شد با من او

خسته جان بودم که جان شد با من او – ناتوان بود و توان شد با من او

دامنش شد جایگاه خستگی – این چنین شد آغاز دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر – وای از آن عمری که با شد به سر

مست او بودم ز دنیا بی خبر – دم به دم این عشق میشد بیشتر

آمد و در خلوتم دم ساز شد – گفتگوها بین ما آغاز شد

گفتمش در عشق پابرجاست دل – گرگشایی چشم و دل زیباست دل

گرتو زورقمان شوی دریاست دل – بی تو شامی بی فرداست دل

دل به عشق روی تو ویران شده – در پی عشق تو سرگردان شده

گفت در عشق وفادارم بدان – من تو را بس دوست میدارم بدان

شوق وصلت را به سر دارم بدان – چون تویی محمول خمانم بدان

با تو شادی میشود غمهای من – با تو زیبا میشود فردای من

گفتمش عشقت ز دل افزون شده – دل به جادوی رخت افسون شده

جز تو هر یادی به دل مدفون شده – عالم از زیبائیت مجنون شده

در سرم جز عشق تو سودا نبود – بهر کس جز او در این دنیا نبود

دیده جز بر روی او بینا نبود – همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود

خوبی او شهره آفاق بود – در نجابت در نکوهی طاق بود

روزگار : روزگار اما وفا با ما نداشت – طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش عشق ما سنگی گذاشت – بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخر این قصر هجران بود و بس – حسرت و رنج فراوان بود و بس

یار ما را از جدایی غم نبود – در غمش مجنون و عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود – سهم من از عشق جز ماتم نبود

با من دیوانه پیمان ساده بست – ساده هم آن عهد و پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست – این خبر ناگاه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رست – رفت و با دلدار دگر عهد بست

با که گویم آنکه هم خون من است – جسم جان و تشنه خون من است

بخت بدبین وصل او قسمت نشد – این گدا مشمول آن رحمت نشد

آن طلا حاصل به این قیمت نشد – عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست

با چنین تقدیر بد تدبیر نیست – از غمش با دود و دم همدم شدم

باده نوش غصه او من شدم – مست مخمور خراب از غم شدم

ذره ذره آب گشتم کم شدم – آخر آتش زد دل دیوانه را

سوخت بی پروا پر پروانه را – عشق من : عشق من از من گذشتی خوش گذر

بعد از تو حتی اسم من را نبر – خاطراتم را تو بیرون کن ز سر

دیشب از کف رفت – فردا را نگر

آخرین یکبار از من بشنو پند – بر من و بر روزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه سود – عشق دیرین گسسته تار و پود

گرچه آب رفته باز آید به رود – ماهی بیچاره اما مرده بود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:28
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

خریدار ندارد …
دلی که برایت لک زده است !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:27
+3
saman
saman

برای من گریه نکن


آمده ام که با تو بگویم٬بعد از همه ی آنچه کردم بر تو عشق تو نیازمندم ولی تو حرف مرا باور نخواهی کرد آنچه خواهی دید دختریست که او را زمانی میشناخته ای ولی من مجبور بودم چیزهایی را تجربه کنم ٬مجبور بودم اینگونه باشم به همین دلیل آزادی را انتخاب کردم  و تازگی را تجربه کردم ولی هیچ چیز برایم جالب نبود البته انتظاری جز این نداشتم٬برای من گریه نکن واقعیت این است که من هرگز تورا ترک نکرده ام همه جا با تو بودم و بر قول خود وفا کردم برای همین است که از تو میخواهم  از من فاصله نگیری ٬برای من گریه نکن  حقیقت این است  که من هر گز تورا ترک نکرده م و همه جا به یاد تو بودم چیز زیاد دیگری ندارم که بگویم فقط میخواهم  به چشمای من نگاه کنی و ببینی که هر لحظه میخواهد فریاد بزند


دوستت دارم
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 17:55
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

خریدار ندارد …
دلی که برایت لک زده است !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 15:11
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

داشتم توی جاده راه می رفتم که چشمم به یه تابلو که روش نوشته بود : دوست داشتن دل میخواد ، نه دلیل خورد ، حالا از ته دل دوست دارم ، بدون هیچ دلیلی .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/26 - 14:36
+1
korosh
korosh

پازوکی باز هم در بیمارستان بستری شد


پرسپولیس نیوز : پیشکسوت و مدیر سابق تیم‌های پایه پرسپولیس در بیمارستان جم تهران بستری شد.


به گزارش سایت باشگاه پرسپولیس، ایرج پازوکی که سال‌ها به عنوان مدیر تیم‌های پایه پرسپولیس فعالیت داشت و این اواخر با شکل‌گیری شرکت پیشکسوتان پرسپولیس تلاش بسیاری برای انجام امور قدیمی‌های پرسپولیس و سازماندهی امور مربوط به آنها انجام داد، به دلیل عارضه ریوی در بیمارستان جم تهران بستری شد.

پازوکی برای سومین بار است که به دلیل این عارضه در بیمارستان بستری می‌شود. او چندی پیش برای نمونه‌برداری به بیمارستان امام حسین (ع) مراجعه کرد که بنابر اعلام وی این نمونه‌برداری موفق نبود و اکنون به همین منظور و از صبح امروز توسط دکتر فیروزبخش در بیمارستان جم تهران بستری شده است. برای این عضو قدیمی خانواده بزرگ پرسپولیس آرزوی سلامتی داریم.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/26 - 13:15
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

داشتم توی جاده راه می رفتم که چشمم به یه تابلو که روش نوشته بود : دوست داشتن دل میخواد ، نه دلیل خورد ، حالا از ته دل دوست دارم ، بدون هیچ دلیلی .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/26 - 00:44
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد،
دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت
حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد لعلی از کان مروت برنیامد
سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد شهر یاران بود و خاک مهربان این دیار مهربانی کی سر آمد
شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد
صد هزارن گل شکفت و بانگ مرغی بر نخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 16:24
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار

نکته روح فزا از دهن دوست بگو

نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام

شمه ای از نفحات نفس یار بیار

به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز

بی غباری که پدید آید از اغیار بیار

گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب

بحر آسایش این دیده خونبار بیار

خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست

خبری از بر آن دلبر عیار بیار

شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن

به اسیران قفس مژده گلزار بیار

کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست

عشوه ای از آن لب شیرین شکر بار بیار

روزگاری است که دل چهره مقصود ندید

ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

دلق حافظ به چه ارزد به میش رنگین کن

وانگش مست و خراب از سر بازار بیار
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 15:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی به این دلیل به در بسته خورده ایم که

از ابزارهای گشایش و بازنمون درها، در جای نامناسب استفاده نموده ایم!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 13:40
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ