برای من گریه نکن
آمده ام که با تو بگویم٬بعد از همه ی آنچه کردم بر تو عشق تو نیازمندم ولی تو حرف مرا باور نخواهی کرد آنچه خواهی دید دختریست که او را زمانی میشناخته ای ولی من مجبور بودم چیزهایی را تجربه کنم ٬مجبور بودم اینگونه باشم به همین دلیل آزادی را انتخاب کردم و تازگی را تجربه کردم ولی هیچ چیز برایم جالب نبود البته انتظاری جز این نداشتم٬برای من گریه نکن واقعیت این است که من هرگز تورا ترک نکرده ام همه جا با تو بودم و بر قول خود وفا کردم برای همین است که از تو میخواهم از من فاصله نگیری ٬برای من گریه نکن حقیقت این است که من هر گز تورا ترک نکرده م و همه جا به یاد تو بودم چیز زیاد دیگری ندارم که بگویم فقط میخواهم به چشمای من نگاه کنی و ببینی که هر لحظه میخواهد فریاد بزند
داشتم توی جاده راه می رفتم که چشمم به یه تابلو که روش نوشته بود : دوست داشتن دل میخواد ، نه دلیل خورد ، حالا از ته دل دوست دارم ، بدون هیچ دلیلی .
پرسپولیس نیوز : پیشکسوت و مدیر سابق تیمهای پایه پرسپولیس در بیمارستان جم تهران بستری شد.
به گزارش سایت باشگاه پرسپولیس، ایرج پازوکی که سالها به عنوان مدیر تیمهای پایه پرسپولیس فعالیت داشت و این اواخر با شکلگیری شرکت پیشکسوتان پرسپولیس تلاش بسیاری برای انجام امور قدیمیهای پرسپولیس و سازماندهی امور مربوط به آنها انجام داد، به دلیل عارضه ریوی در بیمارستان جم تهران بستری شد.
پازوکی برای سومین بار است که به دلیل این عارضه در بیمارستان بستری میشود. او چندی پیش برای نمونهبرداری به بیمارستان امام حسین (ع) مراجعه کرد که بنابر اعلام وی این نمونهبرداری موفق نبود و اکنون به همین منظور و از صبح امروز توسط دکتر فیروزبخش در بیمارستان جم تهران بستری شده است. برای این عضو قدیمی خانواده بزرگ پرسپولیس آرزوی سلامتی داریم.
داشتم توی جاده راه می رفتم که چشمم به یه تابلو که روش نوشته بود : دوست داشتن دل میخواد ، نه دلیل خورد ، حالا از ته دل دوست دارم ، بدون هیچ دلیلی .
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد،
دوستداران را چه شد آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد کس نمی گوید که یاری داشت
حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد لعلی از کان مروت برنیامد
سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد شهر یاران بود و خاک مهربان این دیار مهربانی کی سر آمد
شهریاران را چه شد گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد
صد هزارن گل شکفت و بانگ مرغی بر نخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد