یافتن پست: #دلی

مهسا
مهسا


خدای من “ ” دارد، نزدیک ، زیبا ، بزرگ

و به گمانم “ ” دارد ، کوچک ، بعید
و در پی ست که ما را
گاهی به بهانه یک . . .


1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 22:05
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
وقتی یک خانم به شما می گوید “چی؟” ، به این دلیل نیست که حرف شما را نشنیده است. به شما فرصتی می دهد که گفته خود را اصلاح کنید
3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 16:37
+5
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
بايد بدباشي تاهمه دوست داشته باشن :(
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 14:23
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
معنای جهنم !

یك انگلیسی ؛ یك آمریكایی و یك ایرانی مردند و همگی رفتند جهنم

فرد انگلیسی گفت: دلم برای انگلیس تنگ شده
می خواهم با انگلستان تماس بگیرم و ببنیم بعضی افراد آنجا چه كار می كنند...

تماس گرفت و به مدت 5دقیقه صحبت كرد

سپس گفت : خب، شیطان چقدرباید برای تماسم بپردازم؟؟

شیطان 5 میلیون دلار خواست

5 میلیون دلاز!!!!!!!!!!!

...

انگلیسی چك كشید و برگشت روی صندلی اش نشست

فرد آمریكایی خیلی حسود بود و شروع كرد به جیغ و فریاد كه من هم می خواهم با امریكا تماس بگیرم و از اوضاع اونجا با خبر شوم..

او تماس گرفت و به مدت 10 دقیقه صحبت كرد.سپس گفت: خب شیطان، چقدر باید بابت تماسم پرداخت كنم؟

شیطان 10میلیون دلار خواست، 10 میلیون دلار!!!!!!!!!!

امریكایی چك چكشید و برگشت بر روی صندلی اش نشست

و اما فرد ایرانی خیلی خیلی حسود بود.او شروع كرد به جیغ و فریاد كه من هم می خواهم با ایران تماس بگیرم و از اوضاع آنجا باخبر بشوم

او با ایران تماس گرفت و به مدت 12ساعت صحبت كرد

سپس گفت: خب شیطان، چقدر باید برای تماسم پرداخت كنم؟

شیطان گفت: یك دلار
فقط یک دلار؟

شیطان گفت : بله
از جهنم به جهنم داخلی حساب میشه
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 13:12
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم . . .


دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 23:50
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

تو کافی شاپ نشسته بودم یه نفر اومد گفت : ببخشید شما تنهایید ؟!
یه پوزخند زدم و بایه صدای خسته گفتم : خیلی وقته ...
گفت پس من این صندلی رو ببرم اونور صندلی کم داریم


آخرین ویرایش توسط ramin-rtbm در [1392/04/31 - 16:04]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 15:32
+2
saman
saman
در CARLO
 یه بار رفته بودیم جایی مهمونی مبل چرمی داشتن ، پسر خالمم که ۱۰سالشه تشسته بود که یهو یه صدایی اومد همه خندشون گرفت ، اینم هول شد گفت به خدا من نبودم صندلی گ.و.زید بعد هم گریه کرد و گفت خودتون میگ.و.ز.ید میندازید گردن من و رفت تو اتاق و ما هم نفهمیدیم بالاخره کی بود !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 11:44
+3
saman
saman
در CARLO
زیاده خواه نیستم !


جاده‌ ی شمال.. یک کلبه ی جنگلی‌..


یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی..


کمی‌ هیزم.. کمی‌ آتش.. مه‌ِ جنگلی‌..


کمی‌ تاریکی ‌ِ محض.. کمی‌ مستی.. کمی‌ مهتاب..


و بوی یـار.. و بوی یـار.. و بوی یـار ...!


تـو باشی


مـن باشم


و ...هــیچ !


دنــیـا هم ارزانی خودشان ...♥
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 09:28
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

سلامتی دلی که اسمش دله ولی نصفش آهه و نصفش گله !


دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 19:28
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
@asalam

من نمیدونم این کیه که نیومده منو ایگنور کرده {-10-}

فوش بدم ؟
39 دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 18:17
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ