یافتن پست: #دلی

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار


ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار


نکته روح فزا از دهن دوست بگو


نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار


تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام


شمه ای از نفحات نفس یار بیار


به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز


بی غباری که پدید آید از اغیار بیار


گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب


بحر آسایش این دیده خونبار بیار


خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست


خبری از بر آن دلبر عیار بیار


شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن


به اسیران قفس مژده گلزار بیار


کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست


عشوه ای از آن لب شیرین شکر بار بیار


روزگاری است که دل چهره مقصود ندید


ساقیا آن قدح آینه کردار بیار


دلق حافظ به چه ارزد به میش رنگین کن


وانگش مست و خراب از سر بازار بیار

دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 20:39
+5
saqar
saqar
وقتی دلیل " خواب " فرار از "بیداری" باشد
یعنی
تمام شده ای...
تمام...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 19:48
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
ماندم به خماری که شراب تو بجوشد
پس مست شود در خم و از خود بخروشد
آنگه دو سه پیمانه از آن می که تو داری
با من به بهایی که تو دانی بفروشد
مستم نتوانست کند غیر تو بگذار
صد باده به جوش اید و صد بار بکوشد
وقتی که تو باشی خم و خمخانه تهی نیست
بایست دعا کرد که سرچشمه نخوشد
مستی نبود غایت تأثیر تو باید
دیوانه شود هر که شراب تو بنوشید
مستوری و مست تو به یک جامه نگنجد
عریان شود از خویش تو را هر که بپوشد
خاموش پر از نعره ی مستانه ی من ! کو
از جنس تو گوشی که سروش تو نیوشد ؟
تو ماده ی آماده دوشیدنی اما
کو شیردلی تا که شراب از تو بدوشد ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 18:50
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
از روز دستبرد به باغ و بهار تو
دارم غنیمت از تو گلی یادگار تو
تقویم را معطل پاییز کرده است
در من مرور باغ همیشه بهار تو
از باغ رد شدی که کشد سر مه تا ابد
بر چشم های میشی نرگس غبار تو
فرهاد کو که کوه به شیرین رهات کند
از یک نگاه کردن شوریده وار تو
کم کم به سنگ سرد سیه می شود بدل
خورشید هم نچرخد اگر در مدار تو
چشمی به تخت و پخت ندارم . مرا بس است
یک صندلی برای نشستن کنار تو
دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 18:37
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

رویاهایت را رها مکن...

بگذار هر روز رویایی باشد

بگذار هر روز دلیلی باشد برای زندگی

ر ویاهایت را رها مکن...

میدانم بسیار دشوار است

و گاهی تردید می کنی که به این همه می ارزد؟

به زندگی اعتماد کن

در آمدن آفتاب را بنگر و خدایت را ستایش کن

و من به تو ا یمان دارم...


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:18
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

گم شدم توی شبی که خودمم،شبی که حتی یه فانوس نداره

منو با خودت ببر به روشنی،آخه هیچکی مثل تو منو دوست نداره

لک زده دلم واسه یه هم زبون،شیشه دل همه سنگ شده

میدونی دلیل گریه هام چیه،آی خدا دلم برات تنگ شده


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:08
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چه اندازه خدا نزدیک است! و به قول سهراب:

پای آن شب بوهاست

نفس گرم خدارا هر روز

پشت پرچین دعا میشنویم...

چه دقیق آمده ایم

خانه دوست همین جاست

همین نزدیکی است...

به گمانم پشت دیوار نگاه من و توست

بخدا هیچ دلی تنها نیست...


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 15:58
+3
saman
saman
در CARLO

همونطور که نمره ، دلیل بر هوش نیست؛





سن هم ، دلیل بر فهم و شعور نیست!

دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 16:07
+5
saman
saman
در CARLO
وقتی‌ کسی‌ رو پیدا کردی ؛

که کنارش بدون هیچ دلیلی ،

فقط به خاطر اینکه کنارشی ! خوشحالی‌ ....

دیگه به درک که بقیه چی‌ میگن !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 10:43
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
پسر به دختر : اعتمادتو به من ثابت کن همان لحظه دختر خود را عریان و لخت مادر زاد کرد دختر به پسر : حال تو اعتمادتو به من ثابت کن پسر تمام لباس هایش را تنش کرد یادمان باشد وقتی میگوییم تا آخرش هسیتم ، آخرش بستن کمربندمان نباشد ...
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 00:03
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ