یافتن پست: #دور

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
.
بهشت همین جاست ، لازم نیست راه خود را دور کنی
بهشت یعنی کمک کردن به دیگران
پس قدمی در جهت شادی دیگران برداریم
حتی با یک لبخند
یک سلام گرم
یک تماس
یک پیام
یک دلداری
یک دعا
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 12:59
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟
دوره ارزانی ست چه شرافت ارزان،
تن عریان ارزان، و دروغ از همه چیز ارزان تر
آبرو قیمت یک تکه ی نان
و چه تخفیف بزرگی خورده ست
قیمت هر انسان...

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:57
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ترسم زغمت این دل و دیــوانه بمیرد
دور از تو در این غـــربت بیگانه بمیرد
آمال من اینست که در گلشن رویت
برشمع وجــــــود تو چـو پروانه بمیرد

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 21:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

برخی از افراد زندگی نمی كنند، مسابقه ی دو گذاشته اند، می خواهند به هدفی كه در افق دوردست دارند برسند و در حالی كه نفسشان به شماره افتاده، می دوند و زیبایی های پیرامون خود را نمی بینند.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 17:42
+1
be to che???!!
be to che???!!

می خواهم عوض شوم ! چرا باید دلتنگ باشم ؟ تو باید دلتنگ شوی


می خواهم آن سیب قرمز بالای درخت باشم


در دورترین نقطه ... دقت کن


رسیدن به من آسان نیست , اگر همتش را نداری


آسیب به درخت نرسان


به همان سیب های کرم خورده روی زمین قانع باش ................!!!


 

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 01:13
+6
xroyal54
xroyal54
ببخشم کسانی را که هر چه خواستند با من و با دلم و با احساسم کردند
ومرا در دوردست خودم تنها گذاشتند
و من امروز به پایان خودم نزدیکم...
پروردگارا به من بیاموز در این فر صت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 23:21
+9
*elnaz* *
*elnaz* *
نقاش نیستم عکاس نیستم موسیقی برایم صدای آبشار و گنجشک است از ریاضی حساب انگشت ها را می دانم برای دوست داشتن فیزیک را با برق چشمانی از دور آرزوهایم، کلمات اند پلیور یک عصر زمستانی را خوب می توانم ببافم.............


دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:29
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بی تو من هیچم
ای شبم؛ دور از تو بی مهتاب!
دوست می دارم تو را، تا آنسوی دنیا!
دوست می دارم تو را، تا آنسویِ قصرِ طلایی رنگِ اخترها!
دوست می دارم تو را، ای از برایم نقطه پایان هر مقصد!
دوست می دارم تو را، ای بی تو من نابود!
دوست می دارم تو را، از بی نهایت، بی نهایت تر!
دوست می دارم تو را، ای آتش اندیشه هایم بی تو خاکستر!

من نمی دانم ترا؛ ای قلهٔ مغرور!
عاقبت آیا کدامین شب
عاقبت آیا کدامین روز
فتح خواهم کرد؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:18
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر این هبوط بی دلیل ،
این سقوط ناگزیر آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف ابرهای سر به راه ،
بیدهای سر به زیر ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان !
ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر ! آیه آیه ات صریح ،
سوره سوره ات فصیح ! مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر مثل شعر ناگهان ،
مثل گریه بی امان مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر ای مسافر غریب ،
در دیار خویشتن با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر ! از کویر سوت و کور،
تا مرا صدا زدی دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر ! این تویی در آن طرف ،
پشت میله ها رها این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر دست خسته ی مرا ،
مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر !

دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
كسی سر بر نیارد كرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
كه ره تاریك و لغزان است
وگر دست محبت سوی كسی یازی
به اكراه آورد دست از بغل بیرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس ، كز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریك
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس كاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیك ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چركین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه می گویی كه بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یكسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسكلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:28
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ