ALI SHABAN
ضرب المثل های از دور دنيا در مورد ازدواج*****١هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت.. ضرب المثل آلمانی. ٢- مردی كه به خاطر " پول " زن می گيرد، به نوكری می رود. . ضرب المثل فرانسوی . ٣-لياقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . . ضرب المثل چينی . ۴- زنی سعادتمند است كه مطيع " شوهر" باشد. ضرب المثل يونانی . ٥- زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد. . ضرب المثل انگليسی . ٦- زن مطيع فرمانروای قلب شوهر است. . ضرب المثل انگليسی . ٧- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. . ضرب المثل آلمانی . ٨ - داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بی لياقت . . ضرب المثل لهستانی . ٩- دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح می دهد. . ضرب المثل ايتاليايی. ١٠ -داماد كه نشدی از يك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .. ضرب المثل فرانسوی . ١١- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكی ثروتمند می شوی و با ديگری فقير. . ضرب المثل ايتاليايی . ١٢- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن . . ضرب المثل آذربايجانی . ١٣
aB'Bas S
دو خط موازى زاییـده شدند.. پسرکى در کلاس درس آنها را روى کاغذ کشید. آن وقت دو خط موازى چشمشــان به هم افتاد و در همان یک نگاه قلبشـان تپیـد و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند. خط اولى گفت: ما مى توانیم زندگی خوبی داشته باشیم. و خط دومی از هیجان لـرزید. خط اولـی گفت: و خانه اى داشته باشیم در یک صفحه دنج کـاغذ من روزها کار میکنم. می توانم بروم خط کنار یک جاده دور افتاده و متروک شوم یا خط کنار یک نردبام. خط دومی گفت: من هم می توانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم یا خط یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت خط اولی گفت: چه شغل شاعرانه اى.. حتماً زندگی خوشی خواهیـم داشت
ronak
در آغوش خــــدا گریستم تــا نوازشم کند... پـرسید : فرزندم پس آدمت کو ؟؟ اشک هایم را پـاک کـــردم و گفــــتم : در آغوش حـــوای دیگریـست. خدایا تو با من بمان!!!! که محتاج ماندن خلقت نباشم!!! آمین!!!!
ronak
مانند هر امیدی روزی زندگی داشته ام. . . . . مانند هر رویایی من هم خواهی شناخت . . . دور از یک جزر و مد از خاموشی به دست باد سپرده شدم از اراده من، در گلوی من موج های مهیب تر از امواج دریا . . . دور از دنیای تو شسته شدم . . . . . . دور از دنیای تو محو شدم
ronak
همه مرده اند... دوستی می گفت خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس ، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشته ای داشتم که شیفته ی یکی از دختران هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضربود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت: استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، می گفت: استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده! در اواخر دوران تحصیل ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند. امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است: هیچ کس زنده نیست ... همه مردند
با حال بود
1390/11/6 - 17:23ناقابله!
1390/11/6 - 17:27+++
1390/11/6 - 23:22