یافتن پست: #دور

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فامیل دور یه در کشیده بود رو تخم مرغ . بعد میگفت :

" در کشیدم که امید داشته باشه . فک نکنه دیواره " .
دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 22:24
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مشاعره‌ در کلاه قرمزی 91
فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمی‌شود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!

دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 22:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یکی از فانتزیام اینه که

با مخاطب خاصم دعوام بشه بعد اون منو هل بده و سرم بخوره گوشه میز و ضربه مغزی بشم بمیرم و مخاطب خاصم رو ببرن زندان

بعدش ولی دم ( مادرم ) رضایت ندن و بگن باید حتما قصاص بشه

و در یک سپیده دم سرد درحالی که مخاطب خاصم یه شلوار گا گلی بپوشیده با قدم های لزان بره روی چهارپایه و موقعی که مامورمیخواد طناب رو بندازه گردنش یه صدایی از دور داد بزنه نه! ننننننه!

بعد ببینن که مامانم بیاد پیشونی مخاطب خواصم رو ببوسه و طناب رو بندازه گردنش و بگه بوئینگ من که رفت......

رو کنه به مخاطب خاصم وبگه تو هم برو به جهنم و سپس چهارپایه رو هل بده و با یک نوای غم انگیز دوربین سایه مخاطب خاصم رو که داره بالای طناب دار میلرزه نشون بده و سپس آرام وآرام بره رو به آسمون

سنگ دل هم خودتونین

دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 16:33
+4
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

+20
خواهشأ اگه جنبه نداری نخون....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ایول,خوشم اومد همتون با جنبه اید.....
اگه قول بدید همینطوری باجنبه بمونید,دفعه بعد دوره هم یه فیلم میبینیم!!! :)):)):))

دیدگاه  •   •   •  1393/02/18 - 15:25
+2
محمد
محمد
ميدرخشي...
مي تابي...

اما دوري

ماه بودن همين است ديگر...
دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 21:25
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
موهای یک زن خلق نشده برای پوشانده شدن

یا برای باز شدن در باد یا جلب نظر یا برای به دنبال کشیدن نگاه

موهای یک زن خلق شده برای عشقش
6 دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 19:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

{ شکلات }

با یه شکلات شروع شد ؛
من یه شکلات گذاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات گذاشت تو دستم
من بچه بودم ؛ اونم بچه بود ؛ سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد ؛
دید که منو میشناسه .
خندیدم ؛ گفت : دوستیم ؟ گفتم : دوست ؛ دوست ؛ گفت : تا کجا ؟
گفتم : دوستی که تا نداره
گفت : تا مرگ ؛ خندیدم ؛ گفتم : من که گفتم تا نداره ؛
گفت : باشه ؛ تا پس از مرگ ؛
گفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره ؛
گفت : قبول ؛ تا اون جایی که همه دوباره زنده میشن ؛ یعنی زندگی پس از مرگ ؛
بازم با هم دوستیم ؛ تا بهشت تا جهنم تا هر جا که باشه با هم دوستیم ؟
خندیدم ؛ گفتم :تو تا هر جا دلت خواست تا بکش ؛ از سر این دنیا تا سر اون دنیا ؛
اما من اصلا براش تا نمیزارم
نگاهم کرد ؛ نگاهش کردم ؛ باور نمیکرد ؛
میدونستم اون میخواست حتما دوستیمون تا داشته باشه ؛ دوستی بدون تا رو نمیفهمید .. گفت : بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم ؛
گفتم : باشه تو بزار ؛
گفت : شکلات ؛ هر بار همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو ؛ یکی هم مال من باشه
گفتم : باشه ؛ .... هر بار یه شکلات میزاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات میزاشت تو دست من
باز همدیگرو نگاه میکردیم یعنی دوستیم ؛ دوست ؛ دوست ...
من تندی شکلاتمو باز میکردم میزاشتم تو دهنمو تند تند میمکیدم
میگفت شکمو ؛ تو دوست شکمو من هستی ؛
و شکلاتشو میزاشت تو یه صندوقچه کوچولو خوشگل ؛
میگفتم : بخورش ؛
میگفت تموم میشه ؛ میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه ؛
صندوقچه پر از شکلات شده بود ؛ هیچ کدومشو نمیخورد ؛
ولی من همشو خورده بودم
گفتم ؛ اگه یه روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن ؟
گفت : مواظبشون هستم ؛ میگفت : میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم ...
من شکلاتمو میزاشتم تو دهنم میگفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره دوستی که تا نداره ..
یکسال ، دوسال ؛ سه سال ؛ چهار سال ؛ هفت سال ؛ بیست سال شد
اون بزرگ شد ؛ منم بزرگ شدم ؛ من همه شکلاتامو خوردم ؛ اون همه شکلاتاشو نگهداشته ؛
اون اومده بود تا امشب خداحافظی کنه ؛ میخواد بره ؛ اون دور دورا ؛
میگه : میرم اما زود بر میگردم ؛
من که میدونم میره بر نمی گرده ؛ یادش رفت شکلات به من بده ؛ من که یادم نرفته بود
یه شکلات گذاشتم کف دستش ؛ این برای خوردنه ؛ یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش
این آخرین شکلات برای صندوق کوچیکت ؛
یادش رفته بود صندوقی داره برای شکلاتاش ؛ هر دو تا رو خورد ؛ خندیدم ؛ میدونستم دوستی مون تا نداره ؛ اما دوستی اون تا داره مثل همیشه
خوب شد همه شکلاتامو خوردم ؛ اما اون هیچ کدومشو نخورده ؛
حالا با یه صندوق پر شکلات های نخورده چی کار میکنه ؟؟

دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
غضنفر برای بار اول نماز خوند گاوش مرد

روز دوم نماز خوند الاغش مرد

روز سوم زنش گفت پیاز نداریم گفت:

خدا شاهده بلند میشم دو رکعت هم خرج تو میکنم!!!
3 دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:12
+4
be to che???!!
be to che???!!
دور نیس اون روزی ک برن پیش ایرانسل برا تحقیقات قبل ازدواج ک ببینن اون1تا7صبامونوبا کی حرف زدیم؟!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 16:34
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پســـــــرے کہ قدش بآلاے 180 باشــہ .
پســـــــرے کہ یه ذره بد اخلآق باشــہ .
پســـــــرے کہ وقتے میگه دوست دآرہ وآقعآ دوسـت دآره .
پســـــــرے کہ وقتے اخم میکنہ قلبت مـیریزه .
پســـــــرے کہ وقتی بآ توئہ بہ هیچ دختر دیگه اے نگاه نمـیکنہ .
پســـــــرے کہ قلیون میکشه دودوشو میده اون طرف تآ تو اذیـت نشے .
پســـــــرے کہ شب زنگ میزنہ و وآست آواز مـیخونہ .
پســـــــرے کہ ته ریش میـزآره .
پســـــــرے کہ با دوست دخترش نینی مجآزے دارن و حآل نینیشونو میپرســن :D
پســـــــرے کہ وقتی حرف میزنه دوست دارے هے بهش بگے ای جـآن .
پســـــــرے که دستتو سفـت میگـیره .
پســـــــرے که وقتے ازش میخآے واسـت رژ لـب بزنہ دور دهنتو رژ لبے میکـنه .
پســـــــرے که وقتی دوســـت دخـــــــترشو بغل مـــیکنہ تآ یه هـــفتہ بوی عـــطرش از لـــبآسآی دوست دختـــــــرش نـــره .
اینآ پـــســـر نیســـتن , مـــرد زنـــدگــــیـــن :D
♥♥ بــــــــــــــه سلآمـــــــــــــــــــــتے ایــــــــــــــنجور پـــــــــــســــــرآ ♥♥
دیدگاه  •   •   •  1393/02/15 - 21:25
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ