یافتن پست: #دوست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر دانشجو ، عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش شده بود .
بالاخره یک روز به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و ازش خواستگاری کرد.

اما دختر ، به شدت عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. و اون رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست دانشگاه اطلاع می ده...
روزها از پی هم گذشت و چند ماه بعد ، دختر برای امتحان از پسر عاشق، یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت : ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “
اگر منو بخشیدی بیا تا باهام صحبت کنیم .

ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
دختر بیچاره نمی دونست پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند. :
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 19:33
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻋﻄﺮﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ..
ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﻮﻳﻲ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ....
ﮔﺮﻡ ،ﺳﺮﺩ،ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻭ ﺗﻠﺦ .....
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻋﻄﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻭﺭ ﻛﻪ ﺑﺰﻧﻲ،ﺑﻮﻳﺶ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﺗﺮ
ﺍﺳﺖ ...
ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ....
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ،ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻱ ،ﻣﺎﻧﺪﻧﻲ ﺗﺮﻧﺪ !!!
ﮔﻮﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ،ﻟﻄﻒ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺭﺍ ﻛﻢ ﻣﻴﻜﻨﺪ
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 19:03
+7
maryam
maryam
غرق شدن همیشه تو آب نیست... تو غصه نیست... تو خیال نیست... آدم دوست داره گاهی تو یه آغوش غرق بشه...!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 14:23
+2
maryam
maryam
آلزایمر میتواند بهترین بیماری دنیا باشد...................... تا در هر ثانیه به یادم نیفتد که........... . . . . . . . تو مرا دوست نداری......
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 14:22
+4
maryam
maryam
مشتـــرک مــورد نظـــر از دســـت "دوستـت دارم" هـای دورغ تـــو خســــته اســت..! لطــفا تنهـــایش بگـــذار.
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 12:19
+4
مدیر سایت
مدیر سایت (مدير ارشد)
درود خدمت تمامی کاربران عزیز خانواده بیاتویونی 

برای رشد و گسترش سایت از وضعیت کنونی به تعدادی مدیر برای سایت نیازمند هستیم

از دوستانی که مایل به همکاری در پست مدیریت ( ناظر) هستند ؛


خواهشمند هستیم برای بنده پیام خصوصی ارسال نماییند.

باتشکر (ارادتمند شما مدیریت بیاتویونی)
آخرین ویرایش توسط administrator در [1393/02/24 - 02:31]
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 02:03
+7
*elnaz* *
*elnaz* *

خــدایــــــــــا . . . .  


می دانم این روزها از دستم خسته ای


کمی صبر کن خوب می شوم...
بگذار باران بزند
دلم بگیرد
میروم زیر آسمانت
دستهایم را می سپارم به دستت
سرم را می گیرم به سمتت..
قلبم مالِ تو؛
اشک هایم که جاری شود،
می شوم همانی که دوست داری
پاک، استوار، امیدوار
بگذار باران بزند...
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 01:55
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
انـدوه که از حــد بگــذرد  . . . .
جايش را مي‌دهد به يک بي‌‌اعتنايي مـزمـن؛
ديـگه مـهـم نـيـســت
بـودن يا نـبـودن؛
دوست داشتن يا نـداشتن؛
ديگه هیچ حسي تو رو به احساس کردن نمي کشاند،
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق مي شـوی
و فقط نـگـاه ميکـنی
نـگــــــاه
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 01:54
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
دوست داشتن تصاحب نيست

توافقه...

هنر اينه که پرنده جلدت باشه

نه اينکه پرهاشو قيچى کنى!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 01:34
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
بهش گفتم منو چقدر دوست داری؟ گفت: اندازه جوهر خودکارم. گفتم خیلی نامردیه. آخه جوهر خودکارت که یه روز تموم میشه. یه لبخندی زد و گفت: خودکارم اصلا جوهر نداره!!!

{-33-} :|
2 دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 01:17
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ