تــا فهمـــیـدم کـســی را کـه "قـصـد" مــانـدن نـدارد. . .
بــایـد راهــی ڪــرد . . .!!!
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گویند جای هیچ اکراه نیست
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود
خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است
خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان ! ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر ! آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح ! مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر ! از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر ! این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر !
بعضی آدمها حرفهایی می زنند که شنونده دوست دارد بشنود، حتی اگر آن حرفها دروغ و نادرست باشد. مردم اسم این آدمها را گذاشته اند " با سیاست". ولی من اسمشان را گذاشته ام " آدمهای کثیف".
بعضی آدمها همیشه راست می گویند و صداقت از خشنودی طرف مقابل برایشان مهم تر است. مردم به این آدمها می گویند" ساده" . ولی من اسمشان را گذاشته ام " آدمهای سالم".
در اینجا که ما زندگی میکنیم "آدمهای سالم" چندی است که کمرنگ شده اند و نقش "آدمهای کثیف" روز به روز پر رنگ تر می شود، شاید دلیلش خود ما باشیم. شاید چون راه را اشتباه گرفته ایم.
بعضی آدمها باران را احساس می کنند بقیه فقط خیس می شوند...
اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم