mamad-rize
من از هراس طوفان
زل میزنم به میز
به زیرسیگاری
به خودكار
.
تا باد مرا نبرد به آسمان.
.
لبخند كه میزنی
من
ـ عین هالوها ـ
زل میزنم به دستهات
به ساعت مچی طلاییات
به آستین پیراهن ات
تا فرو نروم در زمین.
دیشب مادرم گفت:
تو از دیروز فرورفتهای
در كلمهای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطهها
در CARLO
حرف كه میزنیمن از هراس طوفان
زل میزنم به میز
به زیرسیگاری
به خودكار
.
تا باد مرا نبرد به آسمان.
.
لبخند كه میزنی
من
ـ عین هالوها ـ
زل میزنم به دستهات
به ساعت مچی طلاییات
به آستین پیراهن ات
تا فرو نروم در زمین.
دیشب مادرم گفت:
تو از دیروز فرورفتهای
در كلمهای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطهها