یافتن پست: #راه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو مدرسه ی داداشم تبلیغات ِ انتخابات شورای دانش آموزی بود. داداشم کاندید شده بعد شعار ِ انتخاباتی اش این بوده:
"مدرسه را مختلط میکنم"
من :|
مدیر مدرسه :| :|
رییس ستاد راهیان نور :|
آرمان های امام راحل :|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 20:19
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
توجه
استاد چینی از راه رسید!ویژگی های این اساتید:
-جوان
-خوشتیب
-خوش اخلاق
-كم مصرف
-صحبت كردن روان(مث بعضی استادا نیست كه نگم بهتره)
-عدم ممانعت با هندزفری و بلوتوث و صحبت در كلاس
-مهربان(اگه كسی خواب باشه بیدارش نمیكنه كه هیچ اروم تر هم درس میده)
جوگیر شدن در امتحان(كمك به بچه ها برای رساندن تقلب به یكدیگر)
-و در اخر قبول كردن تمام اعتراضات نسبت به نمرات
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 19:31
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به انگشتهات بگو

لبهای مرا ببوسند!

به انگشتهات بگو
راه بیفتند توی موهام

قدم زدن در این شب گرم

حالت را خوب می کند گل من!

گاهی نفس عمیق بکش
ونگذار تنم....از حسودی بمیرد!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 18:52
+1
saman
saman
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی،می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها روبردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"بقال با تعجب پرسید:چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما ازمشت من بزرگتره!

نتیجه گیری....

داشتم فکر میکردم حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم
جمع نیس که بدونیم ومطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 15:26
+4
مهسا
مهسا
به سلامتیه دختری که دوست پسرشو با یکی دیگه دید ,نرفت داد و بیداد راه بندازه آبروی پسره بره قشنگ رفت سوار ماشینش شد و جُفتشون رو زیر کرد ... خیلی هم شیکو مجلسی . . .!خخخ{-11-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 12:04
+6
ساناز
ساناز
به سلامتیه دختری که دوست پسرشو با یکی دیگه دید ,نرفت داد و بیداد راه بندازه آبروی پسره بره قشنگ رفت سوار ماشینش شد و جُفتشون رو زیر کرد ... خیلی هم شیکو مجلسی {-18-}{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 20:22
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختر نمیدانست چه راهی را انتخاب کند... پدرش آخرین حرفش را زده بود..... او باید بین ثروت پدر و عشق بی پول خود ، یکی را انتخاب می کرد. او پسر بی پول را انتخاب کرد.... ولی حالا درمانده و خجالت زده راه خانه پدر را درپیش گرفته. پسر او را بدون ثروت پدر نمی خواست
دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 14:51
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO


سیگارم چه زیبا کام میدهد ...

او تا صبح پیراهن سفیدش را برایم می سوزاند من از لبانش بوسه ها میگیرم ..٬

چه لذتی دارد این رفاقت بی منت ..

او از جان مایه میگذارد و من از عمر ........!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 20:34
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟!
ﻧﻮﻋﻲ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺭﻭﺍﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﻳﮏ ﺑﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﺏ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﻣﻲﮐﻨﺪ،
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺻﻼ ﻣﻴﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺍﺯ ﻋﻼﺋﻢ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻴﺸﻮﺩ
ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﺩﺭﺏ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻲﮐﻨﺪ،
ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭﺏ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﻨﺪﺩ
ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﻭﻓﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪﻳﻦ ﺩﻫﻪﻫﺎﻱ ۶۰ ﻭ ۷۰ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻲﺧﻮﺭﺩ!
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 18:36
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آن همه فریاد آزادی زدید
فرصتی افتاد و زندانبان شدید
آن که او امروز در بند شماست
در غم فردای فرزند شماست
راه می جستید و در خود گم شدید
مردمید، اما چه نامردم شدید...

هوشنگ ابتهاج
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 18:10
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ