mary jun
می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوشت بگیری ک حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این
لحظه عبور کنند؟
و من ب اندازه ی تمام روز های کم بودنت تو را ببویم و در این زمان متوقف
سالها در آغوشت زندگی کنم بی ترس فردا ها؟
mary jun
سخت ترین دو راهی
دو راهی بین فراموش کردن و انتظار است !
گاهی کامل فرامش میکنی و بعد میبینی ک باید منتظر می ماندی
و گاهی آنقدر منتظر میمانی تا وقتی ک میفهمی زود تر از این ها باید فراموش می کردی....
mary jun
دلم از هزار راه رفته بی تو باز گشته است!
ایوب هم اگر بود چشم می بست از انتظار آمدنت....
fereshte
گفتم تو همونی که قراره غشق رو بااون تجربه کنم ؟! چه خوشبختی کوتاهی بود از تو فقط هوس نصیبم شد احساسمو به گند کشیدی همه ی راها اشتباهی بودن!!!! تا به اینجا رسیدم . لعنت به تو
mary jun
دست خالی ک نمیشود ب پیشواز خاطره رفت !
من هم وقتی چمدانم پر از گریه شد راه می افتم...
mary jun
خیلی سخته...
ب خاطره کسی ک دوسش داری...
همه چیز رو از سر راهت خط بزنی ...!!
بعد بفهمی ....
خودت تو لیستی بودی ک ....!
اون ب خاطره یکی دیگ...
خطت زده...!
♥ نگار ♥
دﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﻧﻘﻀﺎﯼ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﻢ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﻣﺮﺍ ....
ﺍﮔﺮ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻨﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ
mary jun
ب حرمت نان و نمکی ک با هم خوردیم
نان را تو ببر ک راهت بلند است و طاقتت کوتاه /
نمک را بگذار برای من ک میخواهم
این زخم همیشه تازه بماند !