یافتن پست: #رسیدن

تنها
تنها
دانشمندان به یه نتیجه منطقی رسیدن: از یه جائی‌ به بعد بحث کردن دیگه فایده ایی نداره،باید فحش بدی!!!!{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/18 - 22:30
+3
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
شیخ را پرسیدند : اینترنت ایران به چه ماند ؟ فرمود : به زنبور بی عسل!!! عرض کردند : یا شیخ ، اینکه قافیه نداشت. فرمود : واقعیت که داشت . و مریدان رم کردندی و به صحرا برفتندی . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 20:09
+1
محمد حسین هذبی
محمد حسین هذبی
روزی شیخ و مریدان از بیابانی می گذشتندی در راه به عربی سوار بر شتر بر خوردندی. از وی همی پرسیدند: ایا این شتر است؟؟؟ مرد عرب کمی سرخ و کبود شد و در جا در گذشت. جمله همه مریدان واله و حیران گشتندی و از شیخ علت را جویا شدندی. شیخ فرمود: همانا جهت تلفظ " پ نه پ" بر خود فشار اورد و هلاک شد.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 00:58
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 00:01
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
سه تا مرد داشتند در مورد امور تصادفی صحبت می کردند اولی : زنم داشت داستان دو شهر را می خواند که دو قلو زایید دومی : خیلی جالبه زن من هم سه تفنگدار را می خواند که سه قلو زایید سومی فریادی زد و گفت :خدای من ,من باید زود بروم خانه وقتی از او پرسیدند که چه اتفاقی افتاده گفت : وقتی داشتم از خانه می آمدم بیرون زنم علی بابا و چهل دزد را می خواند.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 22:15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ