یافتن پست: #رفته

mina_z
mina_z
[!] با زنش رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. [!] یهو میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش! این فیلمه. [!] میگه: زن! من و تو می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:27
+8
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
با خانواده رفته بودیم ویلا پسرخالم میگه تو با چی اومدی میگم با موتور. میگه با موتور سنگین؟ پـَـــ نــه پـَـــ با موتور گازی جات خالی خیلی حال داد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:26
+7
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
بابام زنگ زده میگه سند خونه رو بردار بیار ! بدو بدو دارم میرم پایین ، همسایمون دیده میگه این سند خونتونه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ دفتر مشق بابامه یادش رفته ببره مدرسه ، خانم معلمشون دعواش کرده!!!
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:16
+6
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
رفته بودیم استخر مسئولش به پسر خالم گفت باید مایو داشته باشی.گفت مگه مایو میخواد؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ با شرتک بپر تو اب
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:15
+6
mina_z
mina_z
[!] میره آمریکا پیش رفیقش. از قضا همون موقع کنسرت ابی بوده، رفیقش میگه پاشو بریم یک حالی بکنیم. جلو در سالن، یک بابایی واستاده‌ بوده سی‌دی‌ می‌فروخته، ‌هی داد می‌‌زده: ‌سی‌دی ابی، سی‌دی‌ ابی. [!] یک نگاهی به یارو می‌کنه، به رفیقش میگه: ببین توروخدا مردم چه خنگن! این یارو این همه سال تو آمریکا بوده،‌ هنوز اِی بی سی دی رو یاد نگرفته!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 15:15
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
مواد به کار رفته در ساخت زنان: گوشت و استخوان : ۳۵ تا ۵۵ کیلو لوازم آرایش :یک من عشوه : چهل خروار قر و فر : پنجاه دور در دقیقه زبان : ۱۲ متر قدرت بیان : ۴۳۴۵ اسب بخار قدرت اشک ریز : ۶ لیتر در ساعت منطق : ۲۵ گرم در کل عقل : نیم مثقال لجبازی : به مقدار کافی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 13:21
+5
zahra
zahra
نصفه شب از خواب پریدم ..... یه " هزار پا " داشت روی سینم به صورت کاملا پریودیک با فرکانس ثابتی حرکت میکرد ، من و میگی .....!!!! بلللللللند شدم رو هوا با یه حرکت فیلیپینی همینجور که داشتم دور خودم می پیچیدمو به لباسام چنگ مینداختم در اتاقو وا کردم پریدم تو هال ، ( یعنی تو اون لحظه اگه لینچان و جت لی و جکی چان با هم میریختن سرم ، ازم کتک میخوردن ، اصن کنترلمو کاملا از دست داده بودم ) . یه هاله ی ضعیفی از نور تو یه قسمتی از هال افتاده بود ، مثه یوز پلنگ خودمو رسوندم اونجا دیدم یه چیزی چسبیده به شلوارم ، مارو میگییییییی؟؟؟ با تمام قدرت با کف دست با پشت دست با مشت با آرنج همینجوری داشتم میکوبیدم به پام ، حالا منه بد بخت هم دستم درد گرفته بود هم پام ، ازون طرفم داشتم زهره ترک میشدم ، فکر میکردم این پاهاش گیر کرده تو شلوارم واسه همین کنده نمیشه ، آقا دورخیز کردم با پا رفتم تو دیوار تا له بشه ، دو سه تا غلتم روی زمین زدم تا کاملا پرس بشه ، یعنی حرکاتی کردم که یه گونگ فو کار حرفه ای از انجامش عاجزه ، بعد از اینکه خودمو آش و لاش کردمو دهن دستو پام سرویس شد پریدم چراغو روشن کردم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 13:14
+9
mahdi
mahdi
موشه تو تله موش گیر کرده رفیقم میگه مرده ؟!؟ .. پـَـــ نــه پـَـــ موشه رفته زیرش داره پرس سینه میزنه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 11:46
+3
mina_z
mina_z
. دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد. معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجود اینکه پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد. دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟ معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است. دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم. معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟ دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید. .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 11:40
+4
hadith
hadith
فقر چیست؟ میخوام بگویم فقر چیست، فقر چیزی است که همه جا سر می کشد، فقر،گرسنگی نیست،عریانی هم نیست، فقر چیزی را" نداشتن" است،ولی آن چیز پول نیست،طلا و غذا نیست، فقر همان گرد وخاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند، فقر ،تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خورد میکند، فقر ،کتیبه سه هزار ساله ی است که روی آن یادگاری نوشته اند، فقر ،پوست موزی است که از پنجره یک ماشین به خیابان انداخته می شود، فقر همه جا سر میکشد، فقر ،شب را "بی غذا" سر کردن نیست، فقر،روز را "بی اندیشه"سر کردن است
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:56
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ