یافتن پست: #رفته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نازک‌ترین سد جهان در ایران
طاق شاه عباسی


هیچ سدی در دنیا به‌خودی خود و بدون داشتن ویژگی‌های بی‌مانند در زمره جاذبه‌های گردشگری قرار نمی‌گیرد، اما اگر دست‌ساز، آجری و از همه مهم‌تر وسط یک کویر باشد، برای دیدنش به قول معروف حاجت هیچ استخاره نیست.

سد یا طاق شاه‌عباسی تمامی این ویژگی‌های زیباشناختی را دارد و افزون بر این برخی آن‌را نازک‌ترین سد جهان می‌دانند. این سد در میان کوهستان‌های شرق شهر طبس و در 27کیلومتری این شهر با پیکری آجری که تاجی از سنگ دارد، در مسیر گردشگری روستای خرو قرار گرفته است. این شگفتی معماری با بلندی 60‌متر تا 500سال بلندترین سد در جهان بوده‌است.
طاق شاه عباسی
در گذشته برای سدسازی طاقی روی رودخانه ایجاد نمی‌کردند و مانع حرکت آب نمی‌شدند و ابتدا سازه‌اصلی این کار را که ساختش مدت‌ زیادی طول می‌کشیده، اجرا می‌کردند. پس از اتمام سازه، با تونل کوچک انحرافی، آب را منحرف می‌کردند تا زیر طاق با مصالح محکم مسدود شود. سپس تونل انحرافی، مسدود شده، آب به مسیر اصلی باز می‌گشته و در پشت سد انباشته می‌شده است.
بالای بند نیز در آخرین مرحله مرمت طاق شاه‌عباسی، با قلوه‌سنگ‌هایی ساخته شده که این امر به فرموده شاه‌عباس صورت پذیرفته است.
بومی‌ها به این منطقه تفرجگاه «مرتضی علی (ع)» می‌گویند. چشمه‌ی‌ آب آن، هم‌زمان دو بخش سرد و گرم دارد که به موازات یکدیگر جریان پیدا می‌کنند، یک سمت چشمه سرد و سمت دیگر آن گرم است
طاق شاه عباسی در نزدیکی چشمه مرتضی علی(ع) در دره‌ تنگی قرار گرفته و قدمت این بنا را به دوره‌ی صفوی نسبت می‌دهند و معتقدند که سنگ‌نگاره‌های بزکوهی که روی این طاق حک شده‌اند، نمادی از درخواست فراوانی آب، زایندگی و فراوانی نعمت است. البته عده‌ای هم این بزها را نمادی از فرشتگانی می‌دانند که برای نگهبانی از آب، افزایش و فراوانی نعمت روی دیواره‌های طاق در حالت دعا نقاشی شده‌اند.
طاق شاه عباسی
بومی‌ها به این منطقه تفرجگاه «مرتضی علی (ع)» می‌گویند. چشمه‌ی‌ آب آن، هم‌زمان دو بخش سرد و گرم دارد که به موازات یکدیگر جریان پیدا می‌کنند، یک سمت چشمه سرد و سمت دیگر آن گرم است. می‌گویند علت این‌ است که آب گرم چشمه از دیواره‌ی سمت راست به داخل رودخانه می‌ریزد و همین امر، اختلاف دما در چشمه ایجاد می‌کند که گاهی به 10 درجه هم می‌رسد.
در طول راه، دیواره‌های بلند دره‌مانندی در دو طرف وجود دارند که روی آن‌ها حفره‌های کوچک و بزرگ با نظم خاصی قرار گرفته‌اند. بعضی از این حفره‌ها، چشمه‌های جوشان آب هستند که بزرگ‌ترین‌شان به «حمام مرتضی علی (ع)» معروف است. خیلی‌ها معتقدند دره‌ی باریک این تفرجگاه، شباهت زیادی با «تنگه‌ی واشی» در استان تهران دارد.
طاق شاه عباسی
طاق شاه‌عباسی شاهکار معماری تاریخی در منطقه است که پیشینیان با هدف جلوگیری از هدررفت آب و سیلاب‌های فصلی اقدام به ساخت آن کرده‌‌اند. در کوه‌های نزدیک قلعه قلات طبس که حالت عمودی دارند و بالا رفتن از آنها به هیچ روی امکان ندارد‌، سوراخ‌هایی چهارگوش یا بیشتر راست‌گوشه در بدنه این کوه‌ها دیده می‌شود که با نام خانه گبر به‌گونه‌ای رازآمیز زبانزد مردم شهر طبس است.
با نخستین بررسی‌ها می‌توان دریافت این سوراخ‌ها برای جا‌به‌جاکردن آب از رودخانه به سوی دیگر کوه یا انتقال آب به شهر طبس ایجاد شده‌اند، ولی با ریزش کوه و فروریختن قسمت‌هایی از آنها، به این صورت به چشم می‌آیند. در حقیقت این سوراخ‌ها نوعی کاریز یا قنات بوده‌اند که در گذشته آب رودخانه را به شهر طبس می‌رسانده‌اند.

بخش گردشگری تبیان
برگرفته از: ایسنا، همشهری


دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 20:04
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
راز خوشبختی زندگی مشترک زن و شوهری بیش از 60 سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند. آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند. در مورد همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز؛ یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد. در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع و رجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش برد. پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید. پس از او خواست تا در جعبه را باز کند. وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری زیادی پول پیدا کرد. پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود. پیرزن گفت: «هنگامی که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید. او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم ساکت بمانم و یک عروسک ببافم.» پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشک هایش سرازیر نشود. فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود. از این بابت در دلش شادمان شد. پس رو به همسرش کرد و گفت: «این همه پول چطور؟ پس اینها ازکجا آمده؟» در پاسخ گفت: «آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام.»
دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 19:22
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،

به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد

که هنوزم که هنوز است

چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،
گل زخم نمک خورد،
زمین مرد،
زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،
فقط برد،
زمین مرد
زمین مرد ،
خداوند گواه است،
دلم چشم به راه است،
و در حسرت یک پلک نگاه است،
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است

زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم

مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی

به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.

نکند باز شده ماه محرم

که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

به فدای رخت ای ماه!

بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،

آجرک الله!

عزیز دو جهان یوسف در چاه ،
دلم سوخته از آه نفس های غریبت

دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده،
همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی،
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی
و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،
نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،
شب من روزن مهتاب ندارد،
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...
تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...
گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری
که هر آن مرثیه را خلق شنیده است
شما دیده ای آن را
و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،
و خودت نیز مدد کن
که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود
چون تپش موج مصیبات بلند است،
به گستردگی ساحل نیل است،
و این بحر طویل است
وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است
که این روضهء مکشوف لهوف است،
عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،
و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،
ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،
ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،
ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است
و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،
الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه
که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»
دلت تاب ندارد
به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،
تو خودت کرب و بلایی،
قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،
تو کجایی ... تو کجایی..
دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 16:45
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مدتهاست

چتر منطق را بر سر گرفته ام!

تا باران عشق را تجربه نکنم!

دیگر توان مقابله با

تب و لرز برایم باقی نمانده است
دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 16:33
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسر :


پ = پخمه

س = سوسول

ر = ریاکار



دختر :

د =دانا

خ = خوشگل

ت = ته رفاقت

ر =راستگو

اقا ناسا گیر داده میگه پرچمتون جلوی کاوش مارو گرفته............ آجی یکم بیارش پایین تر !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 15:35
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ
ﺑﺪﻭﻧﻦ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﻴﺰﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻮﻥ
ﻧﻤﻴﺎﺭﯼ
ﺍﺯﺳﺎﺩﮔﯿﺘ ﻧﻴﺴﺖ!
ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺣﺮﻣﺖ
ﻳﻪ ﺭﻭﺯﺍﻳﯽ ﺭﻭ
ﻧﮕﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ
ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﻳﺎﺩﺷﻮﻥ ﺭﻓﺘﻪ!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 14:07
+6
محمد
محمد
 
همچو مردابی که رنگین است از سرخی خون وقت غروب
میتراود لحظه های تلخ و مرده در دلم
می نشیند بار غصه از نگاه غافلم
من که چون تک شاخه ی یک تک درختم
درمیان کوچه های تنگ غربت تیره بختم
من که در دروازه های خستگی تنها نشستم
از تمام روز های عمر رفته گیج و خسته ام
میزنم سدی به بغض در گلویم
نشکند تا نشنود دشمن صدای گریه ام را
دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 18:43
+5
AmiR
AmiR

به دنیا میخندم وقتی....
به همه چی میخندیدم وقتی که.....

همه اینا وقتی بود که تو کنارم بودی
حالا که رفتی جای خنده هامو فقط گریه و غم گرفته
دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 17:31
+6
Sajad Ghorbani
Sajad Ghorbani
بعضی از درس هایی که توی خانواده یاد گرفتیم: بهداشت: اگه می‌خواید همدیگه رو بکشید برید بیرون؛ الان اینجا رو تمیز کردم! منطق: به خاطر اینکه من میگم! آینده نگری: اگه از تاب بیفتی، محاله ببرمت خرید! آداب اجتماعی: وقت غذا، دهنت رو ببند! اصلاح رفتار: مثل بچه آدم رفتار کن! انتظار: بذار برسیم خونه ....! کنایه: گریه می کنی؟ الان یه کاری می کنم واقعا اشکت در بیاد! ژنتیک: یه اخلاق خوب داری؛اونم به من رفته! دانش و خرد: وقتی به سن من برسی، می‌فهمی! عدالت: امیدوارم یه بچه گیرت بیاد عینِ خودت...گُـــه!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 14:07
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هر 3 تا دوست پسرم عقیده دارن من دارم بهشون خیانت می کنم..
بد زمونه ای شده , اعتمادها از بین رفته
دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 13:15
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ