یافتن پست: #رفته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دستت را که بیاد میاورم
ان دودست کوچک زیبا را
خاطره بودنهایت تکرار میشود
احساس میکنم هنوز نوازش میشوم
با ان دو دست کوچک زیبایت
چشمانم را باز میکنم
نه تو رفته ای
پس چرا من هنوز احساس میکنم
نوازش میشوم؟
حتی صدای نفسهایت هم میاید
شاید در آن اتاق باشی
ولی تو رفته ای
انگار من برای یک بار هم که شده
شانس اورده ام
دیوانه شده ام
A.S




دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:45
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻋﺎﺩﻱ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﺸﺖ

ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ "ﺟﻨﮓ" ﺭﻓﺘﻪﺍﻧﺪ

ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ "ﻋﺎﺷﻖ" ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ




دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:19
+1
nanaz
nanaz
انگار همه ي معشوق ها تصميم گرفته اند كه " بروند"

انگار همه ي عشق ها تصميم گرفته اند " خاطره " شوند

انگار تنهايي دارد " نقش اول " مي شود ....

انگار دنيا دارد تمام مي شود ...

انگار تو داري تمام مي شوي ....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 12:10
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نگران نباش

من انقدر امروز و

فردا های نیامدن را دیده ام

که دیگر هیچ وعده ی بی سر انجامی

خواب و خیال ارزو هایم را اشفته نمیکند

حالا یاد گرفته ام که فراموشی دوای درد همه ی

نداشتن ها

نخواستن ها

و

نیامدن هاست

یاد گرفتم که از هیچ لبخندی خیال دوست داشتن به سرم نزند

یاد گرفتم که بشنوم تا فردا و به روی خود نیاورم که فردا ها

هیچوقت نمیایند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 22:22
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نگران نباش

من انقدر امروز و

فردا های نیامدن را دیده ام

که دیگر هیچ وعده ی بی سر انجامی

خواب و خیال ارزو هایم را اشفته نمیکند

حالا یاد گرفته ام که فراموشی دوای درد همه ی

نداشتن ها

نخواستن ها

و

نیامدن هاست

یاد گرفتم که از هیچ لبخندی خیال دوست داشتن به سرم نزند

یاد گرفتم که بشنوم تا فردا و به روی خود نیاورم که فردا ها

هیچوقت نمیایند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 22:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آنچه به ما گفته اند دوز و دغل بوده اســــــت
از جهل و نادانی و کاستی عقل بوده است
هر چه بر ما رفته است تقصیر خود بوده است
از لج و لجبازی و بحث بیخود بوده اســـــت
کنون گر به خود آییم نزاع فراموش شـــــــــود
قدرت ما قدرت کوروش و داریوش شــــود
تفرقه و جدایی همیشه درد حادیســــــــــــت
دوای این درد حاد فقط در اتحادیســـــــت
لشکر سعد و چنگیز هنوز هم مانده اســـــــت
با این اتحاد ما همیشه در مانده اســــــــت
دست در دست هم ویرانی را بسازیـــــــــــــم
جام مستی سرکشیم به این نقشه بنازیـم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 19:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدم باید یکی رو داشته باشه !

ساعت دو نصفه شب بهش ا س ام اس بزنه ،

بگه دلم گرفته … اونم بگه خفه شو
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 18:27
+1
nanaz
nanaz

دلت كه گرفته باشد...

شادترين آهنگ ها، برايت روضه خواني ميكنند

شلوغترين مكانها، تنهايي ات را به رُخَت مي كشند

و شادترين روزها، براي تو غمگين ترين روزهاست

دلت كه گرفته باشد...

نقض ميشود همه ي قانون ها

دل كجـــا... قانون كجـــا

مدتها طول ميكشد تا خاك بگيرد خاطره هاي رنگارنگ

ميگذاري تار شود اين خاطره ها

اما يك خواب ِ ناغافل، گرد و خاك تمام خاطره ها را مي گيرد !!

ميشود مثل روز ِ اول

ميشود خاطره هاي ناب

زخمها تازه ميشود باز ...
.

دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 13:45
+5
nanaz
nanaz

معني كامنت هاي جالب دخترانه


.
.
.
ﻋﮑﺴﺖ ﻗﺸﻨﮕﻪ = ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﯽ؟!

ﺑﺎﺑﺎ ﻭﺭﺯﺷﮑﺎﺭ = ﻋﺎﺷﻖ ﻫﯿﮑﻠﺘﻢ!

ﻻﯾﮏ = ﺧﻮﺷﻢ ﻣﯿﺎﺩ ﺍﺯﺕ!

ﺑﭽﻪ ﭘُﺮﺭﻭ = ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﻩ ﺩﯾﮕﻪ!

ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ = ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺎﻫﯿﯿﯽ!

ﻧﺨﯿﺮ = ﺑﻠﻪ!

:ﺩﯼ = ﺍﯼ ﺷﯿﻄﻮﻥ!

ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ = ﺑﺎﺑﺎ ﯾﮑﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻦ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ = ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﯼ!

... ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻣﯿﺎﺩ = ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺯﻣﻮ ﺑﮑِﺶ!

ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻻﻻ = ﺑﻬﻢ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺑﮕﻮ!

ﭼﺮﺍ ﮐﻢ ﺁﻧﻼﯾﻦ ﻣﯿﺸﯽ؟ = ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ!

ﺑﯿﺎ ﭘﯽ ﺍﻡ = ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻣﯿﺸﻢ!

ﺣﻮﺻﻠﻢ ﺳﺮ ﺭﻓﺘﻪ = ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﮕﯿﺮ!

ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺭﯼ؟ = ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ!

ﻫﻤﺶ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﺴﺘﯽ = ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﺣﺴﻮﺩﯼ!

 

ﺑﻬﺖ ﻗﻮﻝ ﻧﻤﯿﺪﻡ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﮕﯿﺮﻡ = ﺗﺎ ﯾﮏ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 13:43
+2
nanaz
nanaz


“زيباترين نامه به خدا”



واقعا خواندنيه
اگه نخوني از ذستت رفته
حالا خود داي

شـــــكــــرت خـــــــــــــدا جـــــونـــــــم
امروز صبح كه از خواب بيدار شدي،

نگاهت مي كردم،

اميدوار بودم كه با من حرف بزني،

حتي براي چند كلمه،

نظرم را بپرسي يا براي اتفاق خوبي كه ديروز در زندگي ات افتاد،

از من تشكر كني؛

اما متوجه شدم كه خيلي مشغولي،

مشغول انتخاب لباسي كه ميخواستي بپوشي،

وقتي داشتي اين طرف و آن طرف مي دويدي تا حاضر شوي،

فكر مي كردم چند دقيقه اي وقت داري كه بايستي و به من بگويي:"سلام"،

اما تو خيلي مشغول بودي.


يك بار مجبور شدي منتظر شوي و براي مدت يك ربع ساعت، كاري

 نداشتي جز آنكه روي يك صندلي بنشيني.

بعد ديدمت كه از جا پريدي،

اما تو به طرف تلفن دويدي و در عوض به دوستت تلفن كردي تا از

آخرين شايعات با خبر شوي.

تمام روز با صبوري منتظرت بودم،

با آن همه كارهاي مختلف گمان مي كنم كه اصلاً وقت نداشتي

با من حرف بزني.

متوجه شدم قبل از نهار هي دورو برت را نگاه مي كني؛

شايد چون خجالت مي كشيدي،

سرت را به سوي من خم نكردي!!!

تو به خانه رفتي و به نظر مي رسيد كه هنوز خيلي كارها براي انجام دادن داري.


بعد از انجام دادن چند كار،

تلويزيون را روشن كردي،

نميدانم تلويزيون را دوست داري يا نه؟

در آن چيزهاي زيادي نشان مي دهند و تو هر روز مدت زيادي را

جلوي آن مي گذراني.

در حالي كه درباره هيچ چيز فكر نمي كني و فقط ازبرنامه هايش
 لذت مي بري.

باز هم صبورانه انتظار ترا كشيدم و تو در حالي كه تلويزيون را نگاه مي كردي،

شام خوردي و باز هم با من صحبتي نكردي!!!

موقع خواب،

فكر مي كنم خيلي خسته بودي،

بعد از آن كه به اعضاي خانواده ات شب بخير گفتي،

نمي دانم كه چرا به من شب به خير نگفتي؛

اما اشكالي ندارد،

آخر مگر صبح به من سلام كردي؟!

هنگامي كه به خواب رفتي،

صورتت را كه خستهء تكرارِ يكنواختي هاي روزمره بود

را عاشقانه لمس كردم.

چقدر مشتاقم كه به تو بگويم:

چطور مي تواني زندگي زيباتر و مفيدتر را تجربه كني...

احتمالاً متوجه نشدي كه من هميشه در كنارت و براي كمك به تو آماده ام.

من صبورم،

بيش از آنچه تو فكرش را مي كني.

حتي دلم مي خواهد به تو ياد دهم كه چطور با ديگران صبور باشي.

من آنقدر دوستت دارم كه هر روز منتظرت هستم،

منتظر يك سر تكان دادن،

يك دعا،

يك فكر،

يا گوشه اي از قلبت كه بسوي من آيد.

خيلي سخت است كه مكالمه اي يكطرفه داشته باشي.

خوب،

من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم بود،

به اميد آنكه شايد فردا كمي هم به من وقت بدهي!

آيا وقت داري كه اين نامه را براي ديگر عزيزانم بفرستي؟

اگر نه،

عيبي ندارد،

من مي فهمم و سعي مي كنم راه ديگري بيابم.

من هرگز دست نخواهم كشيد...

روز خوبي داشته باشي.


 

آخرین ویرایش توسط nanaz در [1392/07/4 - 13:33]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 13:32
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ