یافتن پست: #رفته

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
رفاقت مثل یه قیف میمونه.وقتی میفتی توش اولش خیلی خوبه جاواسه دونفرهست ولی رفته رفته سرمیخوری میری پایین بایدیکی یکی ردبشی.اگه بتونی دونفری ردبشی (مردی).کمک کنی رفیقت ردبشه (شاه مردی).ولی ردبشی ورفیقتاجابزاری وبیخیالش بشی (نامردی).
توبرومن هولت میدم.
آهای...بازم شاه مردی...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 12:16
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
مغز آدم هم عجیب جونوریه! یادش میمونه که یه چیزی یادش رفته اما یادش نمیمونه که چی یادش رفته! امیدوارم خدا در ورژن های بعدی این باگ رو رفع کنه… {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 12:03
+5
be to che???!!
be to che???!!

آن زمان كه مرا پير و از كار افتاده يافتي،

اگر هنگام غذا خوردن لباسهايم را كثيف كردم ويا نتوانستم لباسهايم را بپوشم

اگر صحبت هايم تكراري و خسته كننده است

صبور باش و دركم كن

يادت بياور وقتي كوچك بودي مجبور ميشدم روزي چند بار لباسهايت عوض كنم

براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور ميشدم بارها و بارها داستاني را برايت تعريف كنم...

وقتي نميخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نكن

وقتي بي خبر از پيشرفتها و دنياي امروز سوالاتي ميكنم،با تمسخر به من ننگر

وقتي براي اداي كلمات يا مطلبي حافظه ام ياري نميكند،فرصت بده و عصباني نشو

وقتي پاهايم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه كه تو اولين قدمهايت را كنار من برميداشتي....

زماني كه ميگويم ديگر نميخواهم زنده بمانم و ميخواهم بميرم،عصباني نشو..روزي خود ميفهمي

از اينكه در كنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصباني نشو

ياريم كن همانگونه كه من ياريت كردم

كمك كن تا با نيرو و شكيبايي تو اين راه را به پايان برسانم


فرزند دلبندم،دوستت دارم

دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 11:32
+4
saeed
saeed
تو رفته ای و من ... سیگار و حسرت و آه را با هم میکشم


دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 21:11
+2
*elnaz* *
*elnaz* *

من زنم…
بي هيچ آلايشي… بي هيچ آرايشي!
او خواست كه من زن باشم…
كه بدوش بكشم بار تو را كه مردي
و برويت نياورم كه از تو قويترم…
من زنم…
من ناقص العقلم…
با همين عقل ناقصم
از چه ورطه هايي كه نجاتت نداده ام
و تو عقلت كاملتر از من بود؟؟!!
من زنم...
ياد گرفته ام عاشقت بمانم
و هميشه متهم به هرزگي شوم...
حال آنكه تو بي آنكه عاشقم باشي
تظاهر كردي با من خواهي ماند!
من زنم...
كوه را حركت ميدهم
بدون اينكه كلمه اي از خستگي و دلسردي به زبان آرم
و تو همواره ناراضي و پرصدا سنگريزه ها را جابجا ميكني
چرا كه تو نيرومند تري!!!
من زنم...
وقت تولد نوزاد ...
تلخي بيداري شبها بر بالين فرزندمان...
سكوت و صبر در زمان خشم تو مال من،
لذتهاي شبانه...
خوابهاي شيرين و افتخار مردانگي مال تو!
عادلانه است نه؟؟؟
من زنم...
آري من زنم...
او خواست كه من زن باشم ...

اين راز را كه من مرد ترم به هيچ كس نخواهم گفت!!!.............................


دیدگاه  •   •   •  1392/07/11 - 13:34
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



سلامتی یك نخ سیگارم كه حداقل می دونم قبل من با كسی لب نگرفته
سلامتی دود سیگارم بااین كه كم رنگه ولی یه رنگه
سلامتی سیگار كه به یاد داد نتیجه سوختن و ساختن زیرپا له شدنه . . . !




دیدگاه  •   •   •  1392/07/10 - 19:46
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




مورد داشتیم ورودی 92 رفته آموزش و گفته استاد نیومده توپ بدین بازی کنیم :|




دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 20:07
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نسل ما پیر شه شبا جای دندون‌ مصنوعی

مچ دست رو باید بذاره تو لیوان آب اینقد موس گرفته
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 19:28
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دلم اصرار دارد فریاد بزند .

اما....

جلوی دهانش را میگیرم

میدانم کسی تمایلی به شنیدن را ندارد!!!!

این روزها من . . .

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:23
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بابابزرگم هشتاد سالشه همیشه اصرار می کنه که بذارید

من از خونه تنهایی برم بیرون مگه زندانی گرفتید؟

می خوام برم نون و روزنامه اینا بگیرم…

یه روز بعد از کلی اصرار گفتیم باشه برو ولی مواظب باش…

رفته نونوایی محل به همه ی اونایی که تو صف بودن

گفته عجب روزگاری شده پنج تا دختر دارم پنج تا پسر

تو این سن و سال من ِ پیرمرد باید بیام تو صف وایسم نون اونارم من بگیرم :|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:19

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ