یافتن پست: #رفته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﯼ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ !

::

سلامتی کسی که اونقدر بیادشیم که اگه به یادخدابودیم نصف بهشت مال مابود . . .

::

به سلامتی دل هایی که واسه هم پرپر میزنن اما همیشه سرنوشت پراشونو قیچی میکنه !

::

به سلامتی دلی که خسته س ولی بازم رو پای خودش وایمیسته . . .

::

به سلامتی خودمون که خوبیم !
ولی بعضیا فکر میکنن خوبی از خودشونه . . . !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/15 - 16:06
+1
saeed
saeed
 در آغوش خودم هستم..
من خودم را در آغوش گرفته ام!
نه چندان با لطافت..
نه چندان با محبت..
اما وفادار.. وفادار
دیدگاه  •   •   •  1392/07/15 - 08:52
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می گفتی که دوستم داری

به اندازه ی تمام قطره های بارانی

که بر صورتت می ریزد!

و من نیز دوستت دارم

بدون توجه به چتری که....

روی سرت گرفته ای!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/14 - 17:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دخدره استاتوس زده بود :

الان دلم گرفته بــــــــــــــــــــــــــــخــــــــل میخوام..

نزدیک به نیم میلیون نفر، بغلِ خودشونو معرفی کردن...!

یه سریا عروسک شاسخین شدن...!

یه عده خود رو بالشت نامیدند...!!!

این وسط یه نفر نمیدونم چرا شارژ ایرانسل کامنت کرده بود......
دیدگاه  •   •   •  1392/07/14 - 16:58
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
برایش نوشتم:

“به امید فردای بهتر”

دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد !

بعدهــــــا فهمیدم

آن روز “الف” فردا را

یادم رفته بــــــود
دیدگاه  •   •   •  1392/07/14 - 16:30
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وصیت نامه من
.
.
.
.
.
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ،
ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﺴﺘﻢ!

ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻓﻮﺗﻢ ﻛﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ،
ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺳﯿﺪ ﺑﺸﻮﯾﯿﺪ ﻛﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪ،
ﭼﻨﺘﺎ ﺳﯽ ﺩﯼ ﺯﯾﺮﻩ ﺗﺨﺘﻤﻪ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺁﻫﻨﮕﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯ، ﻭﻟﯽ
ﮔﻮﻝ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺸﻦ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺸﻜﻮﻧﯿﺪﺷﻮﻥ !!

ﯾﻪ ﺩﻭﺱ پسرم ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﺸﺎا... ﺑﻤﯿﺮﯼ
ﻛﻪ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻪ
اگه ﺍﻭﻥ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﯿﺪ ﻣﻦ
ﻣُﺮﺩﻡ، ﺑﮕﯿﺪ ﺭﻓﺘﻪ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺗﺎ حالش گرفته شه!!!!!:دی
دیدگاه  •   •   •  1392/07/14 - 16:19
پاکدامنی
پاکدامنی

همسر همیشه شکاک من!


اتاق را که ترک می کنید سراغ تلفن همراه تان می رود و وقتی نیستید، دور از چشمتان حساب های کاربری تان را چک می کند. وقتی برای یک قرار دوستانه بیرون می روید، بارها و بارها با شما تماس می گیرد و اگر کمی بیش از انتظارش بیرون بمانید، پرس وجو هایش را شروع می کند.


گاهی فکر می کنید، همه ی  کارآگاه بازی ها ی همسر شما از عشق است و به او فرصت می دهید که همه چیز را بداند و گاهی احساس می کنید، حریم خصوصی تان از دست رفته و مقاومت می کنید؛ مقاومت هایی که نتیجه شان یا دعواست یا حساسیت های بیشتر.


اگر شما با چنین فردی زندگی می کنید، باید بیشتر از این واکنش های ساده، مراقب ارتباط تان باشید. شمایی که با یک همسر همیشه شکاک زیر یک سقف زندگی می کنید، باید آداب زندگی با این آدم ها را بدانید و با کمی ظرافت اوضاع را برای خودتان و او راحت تر کنید.



باور کنید که سکوت موفق ترین ازدواج ها را هم ویران می کند. اگر می خواهید زندگی مشترک شما عاقبت خوبی داشته باشد، نگذارید سکوت جایش را در خانه شما باز کند.



دروغ های کوچک هم نگویید


چه همسرتان شکاک باشد و چه نه، نخستین قدمی که برای زندگی مشترک تان باید بردارید، صادق بودن است. پای دروغ که به میان بیاید، همه چیز به هم می ریزد اما منظورمان از دروغ، تنها پنهان کردن موضوعات حیاتی نیست.


دروغ های کوچک در مورد موضوعات به ظاهر بی اهمیت، بیشتر از آنچه فکر می کنید روی رابطه شما و قضاوتی که همسرتان در مورد شما دارد، تاثیر می گذارند.


پنهان کاری های کوچک، می تواند آرام آرام همسرتان را نسبت به شما بی اعتماد کند. او حق دارد با دیدن این دروغ های نسبتا بی اهمیت نسبت به اصلی ترین موضوعات زندگی مشترک تان هم شک کند. شاید همسرتان به جای لجبازی و بی توجهی شما، برای بیرون آمدن از این وضعیت نیاز به کمک داشته باشد... ادامه مطلب در لینک


 

دیدگاه  •   •   •  1392/07/14 - 12:33
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خبر داری در این خاموشی سرد
چه طوفانی ، چه غوغائی نهفته است

خبر داری در این یک قطره ی اشک
به چشم من چه دریائی نهفته است
******
زبانم گر چه راز دل نمی گفت
نگاهم با تو گرم گفتگو بود

مرا ای همچو عمر رفته از دست
گل رویت بهار آرزو بود
******
چو دانستی که بخت از من رمیده است
تو هم ای جان شیرین ! رو نهفتی

نگفتی از من بیدل چه دیدی
نگفتی جان شیرینم _ نگفتی
******
امید من ! نمی خواهی بدانی
که پل ها در قفای ما شکسته است

رهی گر هست ، پیش روست زیرا
ره بر گشت ما دیریست بسته است

ایرج دهقان
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 21:29
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
گفتمش دل میخری؟ پرسید:چند؟

گفتمش: دل مال تو... تنها بخند

خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود.

تا به خود باز آمدم او رفته بود.

دل ز دستانش زمین افتاده بود

جای پایش روی دل جا مانده بود
دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 17:20
+6
roya
roya



صد سال ره مسجد و میخانه بگیری / عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری

بشنو از پیر خرابات تو این پند / هر دست که دادی به همان دست بگیری . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/07/12 - 13:04
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ