یافتن پست: #روزها

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

این روزها حالم همچون دایره ای میماند که هیچ گوشه ای برایش دنج نیست


دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 17:42
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
 ------------------------عکست را که نگاه میکنم انگار

قرن هاست که میشناسمت

خیلی دلم هوایت را میخواهد ...

هوای دلی را میخواهد که هوایم را ندارد این روزها ..

دلم را برای برگشتن دوبارات چراغونی کرده ام .....
دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 15:59
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزها عده ای یه جورایی زیرابی
میرن که دلت میخواد بهشون بگی:
من نگاه نمیکنم ،بیا بالا یه نفسی
بکش لااقل خفه نشی!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/7 - 14:35
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گریه نکن پدر ......
همین " نان حلال " که در دست داری ........ می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند ......
این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد ..... که تو داری پدرم .......
دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم ..
دیدگاه  •   •   •  1392/05/7 - 12:04
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چه روزها که یک به یک غروب شد ، نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد ، نیامدی

خلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکن
خدایمان دوباره سنگ و چوب شد ، نیامدی

دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 21:07
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
آدم های ساده را دوست دارم !
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند!
همان ها که برای همه لبخند دارند!
همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند!
آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاه است!!
بس که هر کسی از راه می رسد...
یا ازشان سوء استفاده می کند!
یا زمینشان می زند!
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد...!
آدم های ساده را دوست دارم !
بوی ناب “ آدم ” می دهند...
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 14:32
+4
be to che???!!
be to che???!!
قتي ديوانه وار دل تنگي هايم را پاره پاره ميكنم

وقتي حتي براي گريه كردن مجال نيست

وغرق در اشك هاي بي يايان  بي تو بودن مي شوم

وقتي آن كسي كه تمام مدت آرامش خاطرت بود دلش ميشكند

و كسي نيست كه آرامش را هديه به ذهن پريشانش كند

و ميان تمام اين شبهاي بي انتها

تنها تو هستي كه گاه گاهي بغض هايم را ميان كاغذ نقش مي زني

مي بيني باران مي بارد

و دلم تنگ شده براي بي بهانه خنديدن

دلم تنگ شده براي دستاني كه بوسيدنشان سرآغاز محبتي بي كران است

مي بيني؟

نفس به نفس لا به لاي نوشته هايم طلايي شدي

احساسم را ميان كلماتم مي بيني؟

چه ساده احساسم را ميان حروف بي جان عاشقانه هايم نوشتم

تنها براي اينكه اسم تو را تكرار كنم

كه تا شايد اين فاصله اي كه ميان من و تو است از ميان برود

اما نشد !!

من خودم را ، تمام عشقم را ، لا به لاي حروف  نوشتم

قلبم را

همه هستيم را

و همه احساسم ، لابه لاي اين واژه ها ، چه غريبانه جان دادند

چه بي شوق اين روزها مي گذرد و من هنوز مي نويسم

اما من هنوز كلمات را به مهماني عشق مي برم

ديگر واژه تحمل بي معناست

من ديگر توان نداشتن تو را ندارم

بي تو مي ميرم

خواهش مي كنم بمان و در قلبم ، در خاطراتم زندگي كن

تا يك عاشقانه آرام بسازيم ،

من و تو

تو ، تمام شب گريه هايم را پايان مي دهي

من ، باز هم فصل دوست داشتنت را مي خوانم

و تقديم مي كنم تمام اين دلنوشته هاي خيس را به تو

اين روزها بيش از هميشه بارانيم

و تو نيستي و من با خيالت چه صادقانه با تو بودن را حس ميكنم

حس بودنت شبها مرا در اغوش مي كشد و پر از آرامش مي شوم

 آرامشي كه هديه توست

خدايا فرشته زميني ات را در پناه آن مهرباني بي انتهايت حفظ كن
دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 14:19
+6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
هر روز میمیرم
هر روز میشکنم
هر روز میگریم
هر روز میـ …
روزها تکراریست یا افعال من ؟!
خسته ام از این میـ … ها…


دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 13:30
+6
AmiR
AmiR
?Can I say I love you today
?If not , can I ask you again tomorrow
?And the day after tomorrow
?And the day after that
…Because I’ll be loving you every single day of my life
میتونم امروز بهت بگم دوستت دارم ؟
اگه نه میتونم فردا بهت بگم یا پس فردا ؟ یا روزهای بعد ؟
واسه این که من هر روز از زندگیم تو رو دوست دار …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 23:39
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم برای کودکیم تنگ شده

برای روزهایی که باور ساده ای داشتم

همه آدم ها را دوست داشتم

مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم

مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود

دلم می خواست "ممول" را پیدا کنم

از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم

تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود

دلم برای خدا تنگ شده

خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم

دلم برای کودکیم تنگ شده

شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 12:33
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ