یافتن پست: #رویشان

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



فلفل دلمه ای کبابی زعفرانی

مواد لازم:
زیتون بدون هسته ½ پیمانه
فلفل دلمه‌ای قرمز 4 عدد
سیر 2 حبه
پیاز 1 عدد
روغن زیتون بکر 2 قاشق غذا خوری
سرکه 2 قاشق غذاخوری
نعناع خرد شده 2 قاشق غذاخوری
پودر پاپریکا ½ قاشق سوپخوری
فلفل قرمز ¼ قاشق سوپخوری
زعفران ⅛ قاشق چایخوری
نمک به مقدار لازم
فلفل به مقدار لازم
طرز تهیه:
پیاز را دو نیم کرده و به تکه‮‌هایی باریک خرد کنید.
سیر را ریز خرد کنید.
کباب پز یا گریل فر را گرم کنید. فلفل‮‌ها را در فاصله 01 سانتی‮متری شعله کباب کنید. وقتی پوست آنها شروع به سیاه شدن کرد، آنها را برگردانید تا همه جای آنها سیاه شود (حدود 02 دقیقه کافی است)؛ یا اینکه فلفل‌ها را روی سینی فر که کمی چرب شده گریل کنید تا پوستشان سیاه شود.
آنها را به کاسه‮ای منتقل کنید؛ رویشان را با سلفون یا حوله بپوشانید. وقتی به‮‌حدی سرد شدند که بتوان به آنها دست زد، با انگشت پوست‮شان را بکنید. فلفل‮ها را از طول نصف کرده و دانه‮‌ها و بافت داخل‮شان را خارج کنید. به نوارهایی باریک برش دهید. اگر نمی‮خواهید بلافاصله آنها را استفاده کنید در ظرفی شیشه‮‌ای قرار داده و فریزشان کنید.
روغن را در تابه‮ای بزرگ روی شعله متوسط حرارت دهید. پیاز را افزوده و سرخ کنید تا ترد شود.
سیر، پاپریکا، پرک فلفل قرمز و زعفران را افزوده و برای 2 دقیقه دیگر آنها را بپزید.
فلفل دلمه‮‌ای‮ها، سرکه و زیتون‮ها را بیافزایید.
به مواد نمک و فلفل بزنید، شعله را کم کنید و آنها را برای 3 دقیقه بپزید. نعناع را افزوده و هم بزنید. غذا را سرو کنید.
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 16:57
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من یک سیلی به تو بدهکارم وقتی آن همه تمبر “دوستت دارم” روی گونه هایت چسباندم …
وقت رفتن باید مهر “باطل شد” رویشان می زدم !
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 19:25
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی عالــــــیه .....
در اولین صبح عروســی ، زن و شوهــر توافق کردند
که در را بر روی هیچکس باز نکنند .
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .
اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد .
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند .
زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .
اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت :
نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم . شوهر چ
یزی نگفت ، و در را برویشان گشود .
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد .
پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولد این فرزند ،
پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد . مردم متعجبانه از او پرسیدند :
علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟
مرد بسادگی جواب داد :
چـــون این همـــون کسیــــه که ، در را برویم باز میکنـه !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 18:35
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تقدیم به دوست

آیا کنی یاد از شبی شمع شبستانت شدم؟

پروانهٔ من بودی و من اشک سوزانت شدم؟

رقص از تو و آواز من می سوختی با ساز من

بودی بت طناز من؛ من سر به دامانت شدم

یک جرعه می دادی به من رفت از میان این ما و من

گشتی من و گشتم چو تو آغاز وپایانت شدم

آه از مَی جانسوز تو آن جام تقوا سوز تو

گشتم چو دست آموز تو در عشق برهانت شدم

آن بادهٔ جوشان تویی برهان مدهوشان تویی

کشکول درویشان منم آویزه شانت شدم

ای بهتر از شور جنون بشنو چه گوید ارغنون

انا الیه راجعون تفسیر فرقانت شدم

میخانه خندان بود وخوش بشتافتی بی عقل و هُش

دیدم عجب دریا دلی موج شتابانت شدم

بلبل شدی تا در چمن بگریخت از من اهرمن

دیدم که خواهان گلی باغ و گلستانت شدم

این دل به مژگان دوختی صید اینچنین آموختی

من پیش ازین در بند آن زلف پریشانت شدم

گل دیدمت بلبل شدم مستت بدیدم مُل شدم

آسان نمودی سختیم من سخت آسانت شدم

بهر مداوا آمدی مرغ خوش آوا آمدی

چشمت چو بیمار آمده دارو و درمانت شدم

فرزاد چون کوه دنا قلبش چو دریای فنا

بهر بقا بنما شنا چون بحر عرفانت شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/21 - 00:08
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

در کاخ مجلل خبر از عشق مجو ، که سعادت همه در کلبه ی درویشان است .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 17:21
+3
xroyal54
xroyal54
الهی
اگر تو مرا به جرم من بگیری
من تو را به کرم تو بگیرم
و کرم تو از جرم من بیش است
الهی
مگوی که چه آورده‌اید که درویشانیم
و مپرس که چه کرده‌اید که رسوایانیم
الهی
ترسانم از بدی خود
بیامرز مرا به خوبی خود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 23:35
+7
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

فرکی: سپاهان از دو تک موقعیت خود نهایت استفاده را برد/خوشایند بازی نکردیم



ادامه مطلب در دیدگاه



 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 00:32
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
ها میشود................. اما شود..
دیدگاه  •   •   •  1392/03/8 - 18:44
+4
sasan pool
sasan pool
خب به دلیل طولانی بودن داستان داستان را در قسمت دیدگاه میزارم.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 13:19
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ