یافتن پست: #زخم

mary jun
mary jun
آدمای راستگو
خیلی زود و راحت عاشق میشن !
خیلی راحت احساسشون رو بروز میدن . . .
خیلی دیر دل میکنن . . .
خیلی دیر تنهات میزارن . . .
اما
وقتی زخمی بشن !
ساکت میشن . . .
چیزی نمیگن و خیلی راحت میرن . . .
و دیگه هم بر نمیگردن !
دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 17:01
+3
mary jun
mary jun
خدا حافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی ب آغوش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو ب خاب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بر دارم
3 دیدگاه  •   •   •  1393/05/6 - 16:11
+3
*elnaz* *
*elnaz* *

ای طبیب زخمهای بی علاج
ای قرار بی قراری ها بیا
کس نمی فهمد زبانِ زخم را
ای دوای زخم کاری ها بیا !


کفش های اتشینت در بغل
باز می دانم که در خوابم هنوز
تاول دستم نشان دست توست
بی قرار وگیج و بی تابم هنوز !


من درختِ شعر نابت میشوم
سایه سارِ واژه وارسته ات
فال می گیرم خیالِ خویش را
در نگاهِ بیقرار و خسته ات !


قایق دریای ذهنت می شوم
تا کران بی کران هر نورد
گو به خشم آید همه امواج ها
جان سپر می سازم از بهر نبرد



دیدگاه  •   •   •  1393/04/31 - 00:24
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوست عزیز و گرامی :
شما که بعد از غیبت طولانی به مدتِ چند سال
ناگهان زنگ زده و بسیار گرم و صیمیمانه ابراز دلتنگی می‌کنید ،
خر پدرتان است
با احترام
" زخم خوردگان از قرض گیرندگانِ بی‌شعور "
دیدگاه  •   •   •  1393/04/20 - 13:18
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







بعضی زخمها هست

که هر روز صبح ، باید پانسمانش را باز کنی

و روش نمک بپاشی !
تا یادت نرود…

دیگر ،سراغ بعضی آدما نبــاید رفت






دیدگاه  •   •   •  1393/04/10 - 19:41
+6
*elnaz* *
*elnaz* *

چه احساس غريبي ست




وقتي كه پر از گفتگويي،




پر از حرفي،




پر از شعري...




پر از فريادي...




اما ديگر هيچ حوصله اي،




حتي براي نوشتن هم نداري...



 



نه واژه اي براي بيان مي يابي...




نه محرمي براي گفتگو،




نه حنجره اي براي برآوردن ِ فريادي...



 



تنها مي ماني...!



 



مثل يك ماهي ِ تنهاي اسير در دل ِ تُنگ...




مثل يك شاپرك ِ زخمي و خسته و گنگ...



 



هوس ِ اقيانوس و هزاران گل مريم در دل داري!



 



خواب ِ درياي زلال، خواب گل هاي سپيد،




خواب ِ رهايي از بند، خواب پريدن در باد...




چه احساس هاي لطيفي، چه روياهاي قشنگي،



 



اما افسوس تمام ِ سهم تو از بيداري...




ميشود غم تنهايي و روزهاي تكراري...!



 



مات و مبهوت و غريب...




به روياهايت خيره مي ماني...




فقط نگاه ميكني...




فقط سكوت ميكني...




زل ميزني به ناكجا...




دوباره بغض ميكني...



 



دوباره سکوت


دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 22:25
+5
محمد
محمد

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست


آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

 

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

 

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

 

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

 

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

 

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

 

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

 

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

 

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست


دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 20:58
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







خسته شدم

می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم..

خسته شدم بس که از سرما لرزیدم

بس که این جاده ترس آور زندگی را هراسان پیمودم

زخم پاهایم به من میخندد..

خسته شدم بس که تنها دویدم!

اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن

می خواهم با تو گریه کنم

خسته شدم بس که تنها گریه کردم..!

می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم

خسته شدم بس که تنها ایستادم..!!






دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:01
+3
محمد
محمد

بعضی از زخمها رو باید درمان کنی


تا بتونی به راهت ادامه بدی


بعضی زخمها باید باقی بمونه


تا هیچوقت راهت رو گم نکنی


دیدگاه  •   •   •  1393/03/4 - 23:02
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اخ اخ اخ اخ اه اه اه اه اه اه اه اوف اوف اوف اوف اوف اوف اوف اوف اه اه اه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


.
.
.
.
.
دنبال چی میگردی دستم بریده دارم چسب زخم پیدا میکنم.
دیدگاه  •   •   •  1393/02/28 - 13:09
+1
صفحات: 2 3 4 5 6 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ