یافتن پست: #زمان

hadith
hadith
آنچــه مــا آدم هــا را از هم دور می کنــد ..
زمان نیست ، زمــانه است ؛
زودتــر از کفش هایمان دوست عوض می کنیــم!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:38
+3
عسل ایرانی
عسل ایرانی
بیشتر از همیشه
زمانی تنهاییت رو احساس میکنی
که تو جمعی ,
جمعی که به اون تعلق نداری ..!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:33
+4
حمید
حمید
در SMS
به زمانی رسیدیم که دیگر بنی آدم ابزار یکدیگرند. {-60-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:33
+6
mina
mina
اشک تو چشام پر شد
::::::::::::::::::::::::::
به سلامتی اون مریضهایی که از همه چیز دل بریدن و در انتظار یک دعا و یک امین من و تو هستن ...
به سلامتی دستهای پینه بسته اون مردا و زنایی که سرشونو از خجالت خانواده هاشون پائین انداختند و تو دلشون نمیدونن به زمین بد بگن یا به زمان ...
به سلامتیه سربازی که الان دور از نامزدش سر پست وایسـاده ...
به سلامتی بچه هایی که از شوروشوق عید و خریدهاش قسمتشون حسرته ...
به سلامتی مادرایی که هنوز چش به راه لاله های بی نشونشون هستن ...
به سلامتی دلهای شکسته ، غرورهای خردشده ، اشکهای ریخته نشده ، ارزوهای در سینه مانده ، حرف های بر زبان نیامده ...
و به سلامتیه پدری که ساعتش رو میفروشـه تا واسه شب عید ماهی و سبزه بخره تا جلو زن و بچش شرمنده نشه...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 12:12
+5
saeed
saeed
بی هیچ صدائی می آیند
زمانی که نمی دانی
در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و...
بی هیج نشانی از دلت می گریزند
تا تمام چیزی که به یاد می آوری
حسرتی باشد به درازای زندگی
چه قدر بی رحمند رویاهـاا ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 23:45
+4
saghar
saghar
افسوس ... آن زمان که بايد دوست بداريم کوتاهي ميکنيم آن زمان که دوستمان دارند لجبازي ميکنيم و بعد براي آنچه از دست رفته آه ميکشيم.
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 22:05
+11
mah3a
mah3a
گذشت زمان آدمي را پير نميسازد ,بلكه ترك آرمانها و كمال مطلوبهاست كه ما را فرتوت و افتاده ميكند.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 15:30
+2
ronak
ronak
دیر زمانی است که از رفتنت گذشته و چه سخت است انتظار ی که به پایان نخواهد رسید
انتظاری که امید در آن نیست
انتظاری که درکش مبهم است امیدی نیست و باز هم شاید امیدی هست اگر نبود تحمل ندیدنت سخت تر از این بود که هست
دلم برای لحظه های با تو بودن تنگ است
برای دیدنت
دلم تنگ است
عشقم
کاش …
دیگر نمی توانم نه دیگر توان نوشتن ندارم اثری که از دل به دستانم رسیده نیرویم را می گیرد
در عجبم از صبری که خدایمان می دهد فکر می کردم بدون تو نابودم ولی باز هستم و خواهم بود
کاش آرامشت را بر هم نزنم که من صبرم به خاطر آرامش توست
ناله هایم را بی پاسخ نگذار
با من سخن بگو …
دوستت دارم تا همیشه
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 15:00
+6
saeed
saeed
فراموش شده ام...


مثل سیب هاى باغ...


تنها زمانى من رابه یاد خواهى آورد...

که دستى غریب براى چیدن من بلند شده باشد…
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 14:59
+1
sasan pool
sasan pool
سه شنبه رفتم دانشگاه برگشتن سوار اتبوس بودم دیدم دو تا پسر همش عشوه میان و نازک حرف میزنن.کنجکاو شدم وقتی برگشتن نگاهشون به من افتاد دیدم هم رژ لب مالیده بودن هم دماغشون عمل کرده بودن هم ریمل مالیده بودن.ابرو هم برداشته بودن .به خدا هنوز هنگم که اینا چرا اینجوری بودن.میگن آخر الزمان شدن راست میگن آخه این حرکت یعنی چی .کل اتوبوس داشتن به این تیکه می نداختن چه مرد چه زن.واقعا که آدم توی زندگیش چه صحنه هایی که نمیبینه.{-59-}{-59-}{-59-}{-59-}{-59-}{-59-}{-59-}{-59-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 14:58
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ