Pedram
نگارفروزنده – نیوشا ضیغمی
parham
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
می برم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ نگاه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ali
هلکوپتر میشینه محله غضنفر اینا
عضنفر میگه : سر و صدا نکنین زنده بگیریمش !
mah3a
این انداختن دانشجوست که دانشگاه آزاد را زنده نگه داشته است.....
sasan pool
بنویسیم از مرگ
که مرگ آغاز زیباییست یا پایان زیبایی ؟
بنویسیم از مرگ
و نترسیم از مرگ
که مرگ در همین نزدیکی پشت دیوار رهایی
پشت آن لحظه زیبا
پشت آن خداحافظی کوچک ما
زنده مانده
و می کشد انتظار
تا بگیریم دستش را آرام آرام
mah3a
دیدین؟ بعضیارو وقتی نشستن یا وقت راه رفتن یا توی آیینه .. یهویی میخندن یا حرف میزنن !.. تورو خدا سربه سرشون نزارین.. اینا با خاطراتشون زنده ان..والا دیوونه نیستن ..!
فقط یه کم خسته ان...!