یافتن پست: #زنده

mina_z
mina_z
يارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!! يارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی
1 دیدگاه  •   •   •  1390/10/21 - 13:41
+4
رضا
رضا
در دفتر عشق زنده نگهداشتم یاد تورا / از خدا می طلبم زندگی شاد تورا
دیدگاه  •   •   •  1390/10/20 - 20:07
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
زنگ زده بهم میگه آهنگ پیشواز گذاشتی؟ پـَـ نـَـ پـَـ گروه ارکستر اوردم برات زنده اجرا کنن خودمم دارم میخونم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/19 - 00:58
+1
سیمین
سیمین
برنده نسبت به فضای اطراف خود، حساس است. بازنده فقط نسبت به احساس‌های خود، حساس است.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/18 - 11:43
+2
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
دانشجویان ساکن خوابگاه : جنگجویان کوهستان دانشجویان پرسر و صدا : گروه لیان شان پو خانواده دانشجویان : بینوایان انتخاب درس افتاده : زخم کهنه اولین امتحان : جدال با سرنوشت مراقبین امتحان : سایه عقاب تقلب : عملیات سری روز دریافت کارنامه : روز واقعه اعتراض دانشجو : بایکوت اعتراض برای کیفیت غذا : می خواهم زنده بمانم دانشجوی اخراجی : مردی که به زانو در آمد آینده تحصیل کرده : دست فروش(البته اين برا رشته ما نيستاون يكي رشته ها رو ميگم.) رئیس دانشگاه : مرد نامرئی استاد راهنما : گمشده دانشجویی که تغییر رشته داده : بازنده سرویس دانشگاه : اتوبوسی به سوی مرگ کتابخانه دانشگاه : خانه عنکبوتان(به استثناي دانشگاههاي علوم پزشكي) اتوماسيون تغذيه : آژانس شیشه ای التماس برای نمره : اشک کوسه سوار شدن به اتوبوس : یورش ترم آخر : بوی خوش زندگی تسویه حساب : خط پایان عمر دانشجو : بر باد رفته مسئول خوابگاه : کارآگاه گجت
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 19:23
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
دکتر به یارو میگه: دوتا خبر بد دارم. اولیش اینه که تو فقط بیست و چهار ساعت زنده می مونی. یارو میگه دومیش چیه؟ دومیش اینه که دیروز یادم رفت اینو بهت بگم!!!{-33-}{-33-}{-33-}{-18-}{-18-}{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 00:03
+7
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 00:01
+2
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
تعریف مراقب : {-15-} موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد {-39-}! سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند {-10-}! گالری ضدحال {-9-}! موجودی که روی سینه اش نوشته شده : من مراقبم،شما چطور!؟{-19-} یک نوع تله موش زنده ! {-48-}
3 دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 23:34
+5
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
شمع های ماشینم سوخته، رفتم تعمیرگاه... می پرسه عوضشون کنم؟ پـَـ نه پَــ، فوتشون کن تا صد سال زنده باشی!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 03:27
+1
رضا
رضا
روزی ما دوباره کبوترهایِ مان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. *** روزی که کم ترین سرود بوسه است و هر انسان برایِ هر انسان برادری ست. روزی که دیگر درهایِ خانه شان را نمی بندند قفل افسانه یی ست و قلب برای زنده گی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی. روزی که آهنگِ هر حرف، زنده گی ست تا من به خاطرِ آخرین شعر رنجِ جُست و جویِ قافیه نبرم. روزی که هر لب ترانه یی ست تا کم ترین سرود، بوسه باشد. روزی که تو بیایی، برایِ همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوترهایٍ مان دانه بریزیم... *** و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که دیگر نباشم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/14 - 20:32
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ