یافتن پست: #زن

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شبــم به صبح نمی رسد

تمام خطوط فنجانم

نبودنت را فریاد می زند...!

چقدر فال تو مبهم است

و تفسیر تو چقدر گنگ است

دیگر به قرعه کدام فال ...؟

کدام فنجان قهوه ...

کدام استخاره ...

کدام ستاره ی شمالی....

تــــــو را بــجویــم ...؟!

که طــاقــــتــم

لبریز فنجان صبرم، شده است ...!

كه وسوسه می شوم

ایـــــن بــــار

تمام تپش های قلبم را

در خطوط درهم دستانت

به یكباره فــرو پاشم...!

كه ایــــن بــــار

....... نــبودنــم .........

گواه بـــودنـــم باشد ...!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:33
+5
hamed noori
hamed noori
سه قاشق شکر می ریزی

یکی برای من
یکی برای خودت
سومی موهای زنی ست روی سنگ توالت
که سیاه است...
...مثل کابوس هایی که نمی بینمت
که جیغ
می کشم تو را در آغوشی که ندارم

در زیتون های تلخ به دنبال تو می گردم
در چای های شیرین به دنبال تو می گردم
و آن تفاله ی رو آمده
مهمانی ست
که همیشه وقتی من نیستم
از راه می رسد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:27
+3
binam
binam









بس که زمانه مرا رنج بداد


شدم این مــــــــــــــَرد که میبینی


امروز به دختری گفتم


دختر که نباید انقدر حساس باشد


رو به چشمانم گفت


من حساس نباشم لابد این پسرنماها حساس باید باشن!!!


 


ای زمانه [!]تو


که خوی زنانگی از من ربودی


و چیزی جز زمختی را به من هدیه ندادی


 


 


 


 


بی نام

دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:15
+4
binam
binam







دو فنجان قهوه ریخته ام


کنار سینی گل رُزی برای تو


روی صندلی میز کارت نشسته ای با چشمانی خسته


با دیدن گل ، نگاهت رنگ محبت میگیرد


و من کنار تو می نشینم و از دلم حرف ها میزنم


لبخندت خسته است اما همین برایم کافیست


که تو به من گوش میدهی


با نگاهت درکم میکنی


و با لبخندت به من محبت میکنی


نمیدانی چه لذتی دارد همین که فقط تو را نگاه کنم


با زبان نه


با نگاه نه


با تمام وجودم بهت اثبات میکنم که چقدر دوستت دارم


فنجان قهوه را بر میدارم و جرعه ای می نوشم


از تلخی قهوه پلکی بهم میزنم


هیف که رویای شیرینم به تلخی حقیقت و به پلک زدنی تمام شد


تا کی باید شیرینی رویای من با تلخی حقیقت درآمیخته باشد


من که چیزی نمیفهمم از این تنهایی های خشک شده بر نگاه هایم


خدایا من منتظر نشانه هستم


هنوز هم پای قول هایم ایستاده ایم


.


.


.


.


بی نام

دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:10
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عشــق فقط عشــق شیـرازی . . . . . . . . . . . . نه اون حال داره ناز کنه! نه این حال داره ناز بکشه! تازه جفتشونم حال ندارن بهم بزنن! بعداز اینکه همت کردنو عاشق شدن یه عمر کنار همدیگه استراحت میکنن تا خستگیشون در بره !!! =))=))
(کوچیک شیرازیای عزیزم هستم)
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:02
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگند که یکی از کارکنان شرکت جی ال ایکس رو دستگیر و زندانی کردند، خیلی راحت از بین میله ها فرار کرده ! الان پلیس دنبالشه !!!!:D
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 17:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یادش به خیر قدیما ماشینا واسه پیرمرد پیرزنا وایمیسادن تا از خیابون رد شن
حالا باید ببینی کجا چند تا دختر میخوان از خیابون رد شن بری کنارشون تا بتونی رد شی
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 17:36
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هی اغا پسری كه كلیپس دخترا رو مسخره میكنی اول اون تل سر دخترونه نازنازی رو از خودت بككن بعد اظهار نظر كن ناز پسر.....اره دیگه صدای مارو در نیارید هی میخوایم هیچی نگیم.........
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 17:34
+2
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



به سلامتی روزی که...
اسمم بیاد رو لب رفیقام...
پوزخند بزنن و با پشت دست اشکاشونو پاک کننو بگن...
هههههی!!!
کی فکرشو میکرد؟؟؟




دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 17:20
+4
hamed noori
hamed noori
به بعضـــی از ادمـــــــهــــــــا هــــــــم بـــــــایــــــــد گــــفـــــت:
نــــــــه عــزیـــزم...
اینـــــــــجا نــــــــــه...
ایــــــــنــــــــجا زنـــــــــدگـــــــــی مـــــــــنــــــــــه...
تــــــــوالـــــــــت اون طـــــرفـــــــــه...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 16:07
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ