یافتن پست: #سادگی

محمد
محمد
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻴﻄﻮﻧﻴﺎﺕ
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺕ
ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﺕ
ﺑﻬﻮﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻨﺎﺕ
ﺳﺎﺩﮔیاﺕ
ﺩﻧﻴﺎﻯ ﻛﻮﭼﯿﻛﺖ
ﺩﻟﺨﻮﺷﻰﺍﺕ
ﻓﺎﻧﺘﺰﻯﺍﺕ
ﺣﺘﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻗﻠﻚ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﺎﻟﻰﺕ
ﺑﺮﺍﻯ ﭘﺎﻛﻴﺖ
ﻟﺒﺎﺳﺎﻯ ﺭﻧﮕﻰﺕ
ﺩﺳﺘﺎﻯ ﮔﺮﻣﺖ
ﻋﺮﻭﺳﻜﺎﻯ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﻳﺖ
ﺩﻟﻢ ﻟﻚ ﺯﺩﻩ ﺑﺮﺍﺕ
ﺁﻯﺑﭽﮕـــــــــــــﻰ ﻛﺠﺎﻳﻰ
ﻛﺴﻰ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﺜﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﺣﺘﻰ ﺧﻮﺩﻡ ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 00:30
+8
*elnaz* *
*elnaz* *
من به شکل ساده ای من هستم. اگر این جا نیستم, گم نشده ام. به سادگی فراموش شده ام. … همین.
دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 22:57
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عشق واقعی وقتیه که
دختر به سادگی چشماشو میبنده و اجازه بوسیدن میده
اما پسر پیشونی دختر رو میبوسه.
دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 19:47
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی

گفت حق است که با آتش ما دم سازی

گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود

گفت این سادگی توست که دل می بازی

گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟

گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی

گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را

گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی





دیدگاه  •   •   •  1392/09/23 - 19:05
+3
محمد
محمد
ساده لباس بپوش،ساده راه برو
اما در برخورد با دیگران
ساده نباش
زیرا سادگیت را نشانه میگرند برای درهم شکستن غرورت
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 23:37
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

شعر یعنی با تو تا تنـــــــــها شدن


شعر یعنی پشـــــت غم رسوا شدن


شعر یعنی التـــــــــــهاب لحظه ها


شعر یعنی خنده ها و گریـــــــه ها


شعر یعنی یک سفر تا نیســــــــتی


شعر یعنی پای من می ایســــتی ؟


شعر یـعنی واژه واژه انتظــــــــار


شعر یعنی حرف حــق در اوج دار


شعر یعنی یک نفس تنها شـــــــدن


شعر یعنی این دو من را مــا شدن


شعر یعنی گــریه و فریادهـــــــــا


شعر یعنی خیزشـــــی در یادهــــا


شعر یعنی طعم شیرین نفــــــــــس


شعر یعنی پر کشیدن از قفــــــــس


شعر یعنــــی یادگار خســـــــتگی


شعر یعنی آخـر دل بستــــــــــگی


شعر یعنی خاطــــــــرات سوخته


شعر یعنی شـــــمع شب افروخته


شعر یعنــــی یک ورق دل واپسی


شعر یعنی هق هقــی در بی کسی


شعر یعنی ترس این نا گفــــته ها


شعر یعنی درد اینجا خـــــــفته ها


شعر یعنی تا شــــــــــقایق زندگی


شعر یعنی با خدا تا بنـــــــــــدگی


شعر یعنی تا نــــــــــهایت سادگی


شعر یعـــــــــــنی داغ یک دلدادگی


شعر یعنی یک غزل تا گفتــــــــگو


شعر یعــــــنی مردن اندر پیش رو


شعر یعنی ســـــــــــوزها و دردها


شعر یعنــــــــــی اشک و آه مردها


شعر یعنی یک امــــــــــــید گم شده


شعر یعنی شــــــــهره ی مردم شده

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:21
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



اونایی كه قبول دارن زیبایی تو سادگیه لایك كنن




دیدگاه  •   •   •  1392/09/19 - 18:03
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

جای من خالیست

من کجا گم کرده ام آهنگ باران را؟...

من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟....

می شود برگشت...

می شود برگشت و د ر خود جست وجویی داشت

در کجای کودک ده ساله در دلواپسی گم شد

در کجا دست من و سیمان گره خورده اند

می شود برگشت...

تا دبستان راه کوتاهیست

می شود از رد باران رفت

می شود با سادگی آمیخت

می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد

می شود کیفی فراهم کرد

دفتری را می شود پر کرد از آئینه و خورشید

در کتابی می شود روئیدن را تماشا کرد

من بهار دیگری را دوست می دارم

جای من خالیست

جای من در میز سوم در کنار پنجره خالیست

جای من در درس نقاشی

جای من در جمع کوکب ها

جای من در چشم های دفتر خورشید

جای من در لحظه های ناب

جای من در نمره های بیست

جای من در زندگی خالیست

می شود برگشت...

اشتیاق چشم هایم را تماشا کن



می شود در سردی سر شاخه های باغ جشن رویش بیافروزیم

دوستی را می شود پرسید

چشم ها را می شود آموخت

مهربانی کودکی تنهاست

مهربانی را بیاموزیم...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/17 - 19:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلی عالــــــیه .....
در اولین صبح عروســی ، زن و شوهــر توافق کردند
که در را بر روی هیچکس باز نکنند .
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .
اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد .
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند .
زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .
اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت :
نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم . شوهر چ
یزی نگفت ، و در را برویشان گشود .
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد .
پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولد این فرزند ،
پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد . مردم متعجبانه از او پرسیدند :
علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟
مرد بسادگی جواب داد :
چـــون این همـــون کسیــــه که ، در را برویم باز میکنـه !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 18:35
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خانوم ها توجه فرمایید: در یک حدیث قدسی اومده که دوس پسرتونو جوری گاز بگیرین که تا دفعه بعد که باز می بینیدش جاش بمونه و جرات نکنه به دختر دیگه ای نخ بده :)) در ادامه اون حدیث میفرمایند که: گردن، مورد بسیـــ­ـار مناسب و تـوو چشمیه به سادگی ازش نگذرین به هیچ وجه . موچکرم :))) پسرا دهنتون رو سرویس کردم :))
دیدگاه  •   •   •  1392/09/11 - 21:24
+5
صفحات: 3 4 5 6 7 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ