یافتن پست: #سالم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از تفریحات سالم ما این بود که بعد از اینکه با آهن ربا اشنا شدیم،به زور میخواستیم قطبهای همنام آهن ربا رو به هم بچسبونیم اما نمیشد....

البته من که هنوز قانع نشدم و کماکان به تلاش خودم ادامه میدم

:|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:00
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یکی از تفریحات سالم پسرااینه که هرروز میان رو پروفایل من و همینطوری ساعت ها به عکسم خیره میشن و هی این شعرو زیر لبشون زمزمه میکنن:
.
.
.
....

..

......

کاشکی میونه عاشقا تاج سرم تو باشی، دلم میخاد ای خوشگله دوست دخترم تو باشی
:))=))

7 دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 17:29
+1
melika
melika
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای ...
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده
دیدگاه  •   •   •  1392/10/1 - 20:00
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کودک درونم تا آخر این ماه بهم مهلت داده ...
خواسته هاش رو بر آورده کنم ...
وگرنه منو میذاره خونه سالمندان ...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



* قلیان سالم در كشور ساخته شد


دیدگاه  •   •   •  1392/09/24 - 20:30
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


اگه مامانم بفهمه چرا هروقت سرخ کردن سیب زمینی رو من می سپره سرسفره کم میاد
،یه عضو سالم برام نمیمونه


دیدگاه  •   •   •  1392/09/16 - 21:46
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مامان،اجازه هست ابروهامو بر دارم؟.......نه
مامان،اجازه هست موهامو زیتونی کنم؟......نه
مامان،اجازه هست تونیک صورتی بپوشم؟......نه
مامان،اجازه هست مثل باربی ارایش کنم؟......نه
ماماااااااااان یعنی چی که همش میگی نه...،من 18 سالم شده ها!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مامان: ااه جمشید ، خفه میشی یا خفت کنم؟! :)))))

دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 22:21
+6
AmirAli
AmirAli

پسره: من تا ۲۵ سالم نشه ازدواج نمیکنم
دختره: منم تا ازدواج نکنم ۲۵ سالم نمیشه


 

دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 18:02
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
تهرانیه میاد رشت،با رشتیه میرن داخل یه شیرینی فروشی،تهرانیه میبینه هیشکی حواسش نیست،سه تا شیرینی میندازه تو جیبش و میان بیرون...
به دوسته رشتیش میگه:نگاه کن اینه حیله تهرانیا.
رشتیه میگه: پس بریم منم یه چشمه از هنر بچه های رشت رو نشونت بدم.
میگه باشه!
بر میگردن شیرینی فروشی..
میگه:سه تا شیرینی بده میخوام واست جادو کنم..
شیرینی فروشه اولیشو میده رشتیه میخوره!!
دومیشو میده میخوره!
سومیشو میده میخوره!
شیرینی فروشه میگه:پس کو جادوش؟؟
میگه تو جیب تهرانیه نگاه کن صحیح و سالم پیداش میکنی. {-7-}{-11-}
دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 11:26
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

اعتراف میکنم ۶ سالم که بود با دخترخاله هام نقشه کشیدیم که مزاحم تلفنی بشیم
واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم
زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه
اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!
الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 20:13
+5
صفحات: 6 7 8 9 10 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ