یافتن پست: #سخت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختــره 13 سالشه استاتوس گذاشته خیلی سخته ببینی عشقت دستاش تو دستای کس دیگس
من 13 سالم بود پشت کمدمو به امید پیدا کردن یه راه به سمت سرزمین نارنیا بررسی میکردم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:18
nanaz
nanaz
... اولین تلنگر را مادر شوهرش زد، وقتی که اسم کوچکش را فراموش کرد و صدا زد: «عروس، بیا پایین.» روزهای بعد با معنای عروس بیشتر خو گرفت. هر چه بود عروس بود و یک روز فهمید که عروس یک نفر نیست. صدها و هزارها عروس دیگر است.
رفته رفته دانست که عروس یک عالم معنا دارد که بیشترش به او مربوط نمی شود. به صدها عروس پیش از او مربوط می شود. فهمید که هر کاری می کند، سایه ای از خاطره و رفتار و منش عروس های قبل را هم با خودش دارد.
طول کشید تا بفهمد که بیرون آمدن از آن قالب حاضر و آماده سخت است، نشان دادن و ثابت کردن این که متفاوت است. مثل تمام عروس ها نیست. آدمی است که از این به بعد باید تعریف بشود، نه این که تعریف قبل از خودش را یدک بکشد. همه ی رفتارهایش به عروس بودنش منسوب می شد، با عروس بودنش داوری می شد، نه خود خودش...!

 
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:04
+7
xroyal54
xroyal54
تو دست در دست دیگری ….

من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو ….

مدام بر او تکرار می کنم که نترس عزیز دل…


آن دستها به هیچ کس وفا ندارند….


.....................********......................
از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی

برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .

منتظر آن روز هستم

مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 23:29
+7
nanaz
nanaz

من سرم تو کار خودم بود داشتم خوندن نوشتن یاد می گرفنم[تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini1.jpg]


که یه روزی یه دختری رو دیدم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini2.jpg]


اون این شکلی بود [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini3.jpg]


ما با هم دوست شدیم و اوقات خیلی خوبی باهم داشتیم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini4.jpg]


من اونقدر دوسش داشتم که بهش هر چند وقت کادو میدادم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini5.jpg]


وقتی اون هدیه رو باز میکرد و از کادوم خوشش میومد اینجوری ذوق میکردم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  00%20%282%29.jpg]


در کنارش احساس خوشبختی و غرور میکردم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini7.jpg]


ما تقریبا همه شب ها با هم در حال گفتگو بودیم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini8.jpg]


همه اطرافیان بهمون حسودیشون میشد و اینجوری نگامون میکردن![تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini9.jpg]


همه چی خوب و عالی بود حتی فکر میکردم خوشبخت ترین آدم رو زمین هستم[تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini10.jpg]


 


اما وقتی روز عشق (ولنتاین) شد یواشکی تعقیبش کردم

و دیدم که اون گلی رو که من بهش دادم رو به یه پسره دیگه داد[تصویر:  03.gif]

[تصویر:  nini11.jpg]

[b]نمی خواستم باور کنم [تصویر:  03.gif]
[b][تصویر:  nini12.jpg]


من اینجوری شدم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini13.jpg]


و همچنان اینجوری بودم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini14.jpg]


سعی میکردم خودمو به بیخیالی بزنم و بهش فکر نکنم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  00.jpg]


 


کم کم داشتم فراموشش می کردم [تصویر:  03.gif]

سخت بود ولی تلاشمو میکردم [تصویر:  03.gif][تصویر:  nini15.gif]

بله … من موفق شدم! [تصویر:  03.gif]
آخرش تونستم اون دختر رو فراموش کنم [تصویر:  03.gif]
[تصویر:  nini16.jpg]


و در آخر …[تصویر:  03.gif]

نتیجه اخلاقی : هیچوقت خودتون رو اسیر و گرفتار این مسایل نکنید و بزارید تقدیر بهتری براتون رقم بزنه خود خدا

راستی اسم این چیزا عشق و عاشقی نیست…


Related posts:

دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 13:37
+8
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
چه سخت است تنگ ماهی بود !
اگر بشکنی قاتلی و اگر نشکنی زندانبان ، خوش به حال آب !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 10:23
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همیشه میگفتن پیدا کردن یه دوست خوب خیلی سخته اما

اما

اما

اما

اما

اما

.

.

.

.

.

.

.

.

.


اما من باورم نمیشد تا اینکه تو رو دیدم که برای پیدا کردن من چه قدر زحمت کشیدی
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 22:41
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو را دیدم
پا به پای دیگری
شاعرانه
قدم میزدی
یاد دارم با من حرف از
روزهای سخت میزدی
تو را دیدم
بر حرف های دیگری
ملیحانه
لبخند میزدی
یاد دارم با من حرف از
فلسفه و منطق می زدی
تو را دیدم
بر لب های دیگری
وقیحانه
بوسه میزدی
یاد دارم یا من حرف از
صداقت و نجابت می زدی
شنیده بودم عشق
خلق و خو را
عوض میکند
پس چرا بر رابطه ما
زیرکانه
برچسب عشق می زدی؟؟؟؟؟؟

#آزاد#





دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 21:36
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گلوی دل مرا

سخت می فشارد

دستان

پرزور

دلتنگی "تو"...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 15:16
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوابیدن

بی آغوش"تو"

سخت ترین کار دنیاست...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 15:04
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روزگار سختی شده
این روزها همه میروند!
به هر جا ...کسی قصد ماندن ندارد!!!

همه می روند...

اگر کسی آمد تعجب کنید!!!
چیزی مشکوک است!.

آری چیزی مشکوک است....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 20:52

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ