یافتن پست: #سخت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاشق شدن آسان است، سختی، در پیدا کردن کسیست که شما را مجذوب خودش کند..
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 18:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ :
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ،
ﺳﻘﻒ ﮔﻔﺖ : ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ!
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ!
… … ﺳﺎﻋﺖ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ!
ﺁﻳﻴﻨﻪ ﮔﻔﺖ : ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﻴﻨﺪﻳﺶ!
ﺗﻘﻮﻳﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺵ!
ﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫُﻞ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ!
ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ ﻧﻴﺎﻳﺶ ﻛﻦ
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 12:33
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
دل من حالش خوشه...اصلا بلد نیست بگیره.....ولی خیلی تنگ میشه گاهی میترسم بمیره............................................
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 11:28
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دلخوشم با کاشتن هر چند با آن داشتن نیست

گرچه بی برداشت کارم جز به خیره کاشتن نیست

سرخوش از آواز مستان در زمستانم که قصدم

لانه را مانند مور از دانه ها انباشتن نیست

حرص محصولی ندارم مزرع عمر است و اینجا

در نهایت نیز با هر کاشتن برداشتن نیست

سخت می گیرد جهان بر سختکوشان و از آنروز

چاره ی آزاده ماندن غیر سهل انگشاتن نیست

گر به خاک افتم چو شب پایان چه به از آنکه کارم

چون مترسک قامت بی قامتی افرشاتن نیست

از تو دل کندن نمی دانم که چون دامن ز عشق است

چاره دست همتم را جز فرونگذشاتن نیست

سر به سجده می گذارم با جبین منکسر هم

در نماز ما شکستن هست اگر نگذاشتن نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 09:00
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
واسه فردام دعا کنید خواهش.......................................{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}{-47-}
17 دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 00:25
+4
be to che???!!
be to che???!!

مي شويم چهار نفر


 


حكم چطور است ؟


 


پس من با عشق تو و تو با احساست





من آس مي اندازم


 


مثل هميشه  مي اندازم و تقلب مي كنم


 


طوري كه تو حاكم شوي


 


مثل هميشه !


 


بيچاره عشق تو ! هميشه با من همبازيست و در برابر تو


 


هميشه هم قرباني خودخواهي من مي شود


 


كه عمدآ به تو مي بازم !


 


شروع كن


 


حكم كن


 


اگر دستت از آس و شاه و بي بي خاليست


 


دستم را برايت رو مي كنم


 


تا ببيني تنها چيزي كه دارم دل است


 


هم آس


 


هم شاه


 


هم بي بي و هم سرباز


 


پس حكم به دل نده كه من پيروز مي شوم !


 


دست عشق تو هم چيزي نيست ، شايد دل


 


اما دلهايي كوچك و كم ارزش


 


حكم كن


 


اگر به خشت حكم كردي




 


با روي هم گذاشتن خشتها  خانه اي بساز


 


كه براي من و اين عشق بازنده سرپناهي باشد استوار


 


با احساست مشورت نكن


 


نه اينكه تقلب باشد


 


مي ترسم اشتباه كني و پيروز نشوي !


 


اگر حكم پيك شود




مجبور مي شوم با دل بريدن بازي را سخت كنم


 


و شايد شكستم را به پيش بيندازم


 


عشق تو پنهاني مي گويد


 


با دل بريدن مي شكنيم !


 


مثل هميشه


 


من اما بي اعتنايم نترس !


 


در برابر تو كت شدن !


 


اين منتهاي آرزوهاي من است !


 


اگر هم به گشنيز حكم دادي




مي تواني با كاشتنشان در باغچه تنهايي سينه ات


 


سال بعد يا چه مي دانم  ماههاي بعد


 


انبوهي گشنيز برداشت كني


 


خدا را چه ديدي


 


شايد گشنيزهايي با چهار پر !


 


هرچه حكم كني نتيجه يكيست


 


من و عشق تو از پيش باخته ايم


 


اين بازي نبايد برنده اي جز تو و احساست داشته باشد


 


پس حكم كن


 


آس هاي برنده در دست توست


 


شاه هاي فرمانروا


 


ملكه هاي ساحره


 


و سربازهاي دلير


 


تو پيروزي




دیدگاه  •   •   •  1392/05/29 - 00:21
+4
saman
saman



چه سرد و سخت است این زمین


بی هدف در این چهار راه خاکی گام بر می دارم به کدام سو می روم ؟


نمی دانم...


در انتهای جاده سوم هجوم نور قلبم را می فشاردو گرمای آن نگرانم می کند


این گرمی سردش مرا تا مرز جنون می کشاند


چه سرد و سخت است این زمین حتی گرمایش نیز سوزش سرما را به همراه دارد 


شک دارم آیا گرمایش حقیقت دارد؟؟!


دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:31
+3
saman
saman

اه ای زندگی این منم که هنوز


با همه پوچی از تو لبریزم


نه به فکرم که رشته پاره کنم


نه بر انم که از تو بگریزم


همه ذرات جسم خاکی من


از تو ای شعر گرم در سوزند


اسمان های صاف را مانند


که لبالب ز باده ی روزند


با هزادان جوانه میخواند


بوته ی نسترن سرود ترا


هر نسیمی که میوزد در باغ


میرساند به او درد ترا


من تو را درتو جستجو کردم


نه در ان خواب های رویایی


در دو دست تو سخت کاویدم


پر شدم پر شدم ز زیبایی


پر شدم از ترانه های سیاه


پر شدم از ترانه های سپید


از هزاران شراره های نیاز


از هزاران جرقه های امید


حیف از ان روزها که من با خشم


به تو چون دشمنی نظر کردم


پوچ پنداشتم فریب ترا


ز تو ماندم ترا هدر کردم


عاشقم عاشق ستاره ی صبح


عاشق ابرهای سرگردان


عاشق روزهای بارانی


عاشق هر چه نام توست بر ان



دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:28
+1
be to che???!!
be to che???!!

 


خدايا من گناهي نكرده بودم كه اينك قلبي شكسته در سينه دارم . . .

گناه من چه بود كه بازيچه دست اين و آن بودم !

هر كه آمد بر روي قلبم پا گذشت و رفت و حتي پشت سرش را هم نگاه نكرد !

 .


خدايا چرا در اين روزها بايد در حسرت عشق و محبت باشيم ، عشقي كه تو در وجود همه قرار دادي و احساسي كه همه بتوانند عاشق شوند !



خدايا نميدانم ميداني در اين زمانه همه با احساس عشقي كه به آنها دادي قلبها را ميشكنند و خيانت ميكنند !



خدايا نميدانم ميداني كه عشقي كه تو آفريدي ديگر آن زيبايي و وفاداري را ندارد ؟



خدايا نگاهي كن به عاشقان واقعي ، ببين حال آن ها را ، بگو كه چه بر سر عشق آمده ؟!

ميخواهي فرياد بزنم تا بشنوي صداي مرا ؟ ميخواهي با صداي بلند گريه كنم تا بشنوي درد اين دل تنهاي مرا ؟


خدايا مگر عاشقان چه گناهي كرده اند كه هميشه بايد متهم رديف اول باشند ، چرا بايد به جاي آن آدمهاي بي وفا ، عاشقان محكوم به حبس ابد باشند ؟



خدايا ميشنوي حرفهاي مرا ، درك ميكني احساسات اين قلب زخم خورده مرا ؟!

چرا سكوت ؟ چگونه بايد بشنوم پاسخت را در جواب اين دل صبور ؟!


خديا اگر بخواهم از حال و روز خويش بگويم ، بايد در انتظار باران اشكهايت باشم ، تا بداني عشقي كه آفريده اي و احساساتش به چه روزي افتاده ، مثل اين است كه برگ سبزي از شاخه اش بر روي زمين افتاده و همه بر روي آن پا ميگذارند و يك برگ خشكيده همچنان بر روي شاخه اش مانده . . .!


خدايا در اين چند صباح باقي مانده از اين زندگي بي محبت و پوچ ، هواي عاشقان را داشته باش . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:18
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
همه چیز درست می شود.................................
12 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 17:01
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ