یافتن پست: #سد

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



روزهـای بـدی تــو زندگی ادم هست كــه هیچكس حتی نمی پرسد خــوبــی ... ؟
بـــــرای چنین روزهــــای بــدی نیاز بــه یگانــه مهــربـــون دلســوزی داری
بــه شــرطی كــه در روزهــای خــــوب فــرامــوشش نــكرده بــاشـــــی

و نـــــامــش چــــــــه زیـبــاست »»» ر فــــیـق«««




دیدگاه  •   •   •  1392/09/11 - 19:55
+5
roya
roya
گفته ام خدا ...
دلی برایم بسازد ... تمامش شیشه ای .
همین که ...
تا تهِ توی ِ آن معلوم باشد ...
عشق است .
گور ِ پدر ِ شکسته شدن .
اگر عشق " دَ ل ی ل " نمی خواهد ...
به خاطر این است که ...
عاشق " دِ ل ِ یَ ل " دارد و ...
پهلوان ...
از شکست نمی هراسد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/09/9 - 13:11
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمینت می رسد بلندم کن!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 20:38
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



برای تمام شیرزنان مهرآور وطنم ایران




من زنم ...
با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست
که زرق و برقش شخصیتم باشد
من زنم....
و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو
میدانی ؟

درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند
دردم می آید

باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم
دردم می آید

ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی
دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی
و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی
تمام حرف هایت عوض میشود
دردم می آید نمی فهمی
تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است
حیف که ناموس برای تو ...... است نه تفکر
حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر
از فاحشه تنی است
من محتاج درک شدن نیستم
دردم می آید خر فرض شوم
دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری
و هر بار که آزادیم را محدود میکنی
میگویی من به تو اطمینان دارم
اما اجتماع خراب است
نسل تو هم که اصلا مسول خرابی هایش نبود
میدانی ؟
دلم از مادر هایمان میگیرد
بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند
حقشان پایمال شده
خیانت نمیکردند ..
نه برای اینکه از زندگی راضی بودند
نه ...
خیانت هم شهامت میخواست ...
نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت
جایش النگو داد ...
مادرم از خدا میترسد ...
از لقمه ی حرام میترسد ...
از همه چیز میترسد
تو هم که خوب میدانی
ترساندن بهترین ابزار کنترل است
دردم می آید ...
این را هم بخوانی میگویی اغراق است
ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای
گ.ش.ت -ا.ر.ش.ا.د به جرم موی بازش کتک میخورد
باز هم همین را میگویی
ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟
دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...
و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ....
دردم می آید
از این همه بی کسی دردم می آید



سیمین دانشور


دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 19:22
+3
زهرا
زهرا

گاهی سکوت یعنی اما … یعنی اگر … یعنی هزار و یک دلیل که “دل” میترسد بلند بگوید …

دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 17:11
+5
زهرا
زهرا

نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راه اشکهایم ، شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،

دیدگاه  •   •   •  1392/09/5 - 19:19
+7
alireza
alireza
اهای توی که مارو ......مسدود  میکنی چیه زدی به برق؟ پ.ف
دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 19:31
+4
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



کوه آتشین رامهرمز

تشکوه در شرق شهرستان رامهرمز در فاصله 6 کیلومتری روستای ماماتین در جاده رامهرمز ــ ابوالفارس واقع شده است. به گفته کارشناسان زمین شناسی دلیل شعله ور شدن آتش کوه گوگرد موجود در زمین و متصاعد شدن گاز طبیعی از عمق زمین به سطح است. گازهای هیدرکربوری از لایه های مختلف زمین عبور می کنند و از هر درز و شکافی در سطح زمین به بیرون شعله ور می شوند به طوری که در شب نور سوختن این گاز بیشتر دیده می شود.

روشنی آتش این کوه در تاریکی شب جلوه زیبایی به منطقه می دهد به گونه ای که تا به حال توانسته گردشگران زیادی را در ساعات شب به سوی خود بکشاند. مسئله قابل توجه برای گردشگران این است که در مجاورت این آتش کوه به دلیل وجود گاز متصاعد شده در هوا نمی توان آتش دیگری روشن کرد.جالب این است که گردشگران برای رسیدن به این منطقه از مردم استان کمک می گیرند چون هیچ تابلویی برای نشان دادن این جاذبه گردشگری و نفتی خوزستان وجود ندارد

غیر از تشکوه در نزدیکی شهر صنعتی امیدیه و منطقه آغاجاری نیز کوهی وجود دارد که مردم محلی آن را کوه سوخته می نامند. از لابه لای خاک و سنگهای کوه سوخته زبانه های آتش بیرون می آید و دود سیاهی را راهی آسمان می کند. این دود باعث می شود تا فضای اطراف چشمه های آتش این کوه نیز سیاه رنگ به نظر برسد.

تشکوه و کوه سوخته از نظر مباحث زمین شناسی بسیار با اهمیت و مورد مطالعه کارشناسان این حوزه است و اکنون تشکوه که بیشتر در میان مردم شهرت دارد به یکی از جاذبه های عجیب گردشگری استان خوزستان تبدیل شده است.


دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 20:16
+4
محمد
محمد

من یک نیم مَردم؛با تمام دلواپسی های مردانه،
از وقتی که فهمیدم باید مرد باشم؛دیدم ابتدا بایستی یک حوّا داشته باشم؛
یکی که بتواند روی عرض شانه هایم،طول زندگی اش را طی کند،
یکی که بتوانم روی نازکانه ی شانه هایش،سر سایم و دمی بیاسایم؛
حوّای من..
نه می دانم کجاست؛نه می دانم کیست،فقط..
هرکجا می تواند باشد؛هر کسی می تواند باشد؛
از جنس ترنّمی تازه؛از جنس یک بانو
من...
یا حوّایم از آسمان آمده،تازه از راه می رسد و می بیندم،
یا مدّتی بی من؛روی این زمین زیسته و می یابمش،
یکیست..
یعنی باید که یکی باشد؛این رسم دلدادگیست و..
نه من؛نه هیچکس نمی تواند تغییر دهد این رسم خوش را،
من حوّایم؛یکی بایستی باشد که روحم را تکان بدهد تا جانم را برایش داده باشم
عقیده ام..
زیستنی ست با عشق،
فقط...
اینجا حرّاجی نیست!
خوب می دانم کی هم قدّ احساس من است؛
نه من برای رسیدن به کسی قدبلندی می کنم
نه کسی که می خواهد زیستنم را دلیل باشد
و در پایان عقیده ام این که:
زندگی چیزی نیست که مردم این شهر دائم تکرارش می کنند..
هر که هستی؛هر جا هستی
بیا..
بیا که اگر حفّاری های مردانه ام؛به آب احساس تو نرسد..
همین جان هم دیگر شهر متروکه ی دلم را ترک خواهد کرد!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 18:52
+4
محمد
محمد

ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺑﮕﻮ ﺩﻭﺳﺘـﺖ ﺩﺍﺭﻡ .. . . . . . . . . . .... . ... ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﺸــــﺖ ﺩﺳﺖ ﭼﻨﺎﻥ ﺑــــﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﮑﻮﺑﻢ ﺗﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾـﮏ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔــــــــــﻮﺭ ﺑـﺒـــﺮﯼ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭ ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﺣﻘﯿﻘﯽ , ﻭﺍﻻ ﮐﺼﺎﻓﻂ ﺭﻓﺘﻪ ﻫﻤﻪ ﻏﻠﻄﺎﺷﻮ ﮐﺮﺩﻩ ﺣﺎﻻ ﯾﺎﺩﻩ ﻣﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 18:34
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ