یافتن پست: #سد

♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

تو “دوست داشتنی” خواهی ماند ، حتی اگر “طنین نفست” به گوشم نرسد


دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 13:30
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

به سلامتی کسایی که ادعا میکردن برای ما میمیرن اما هیچ وقت جسداشون پیدا نشد


دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 13:19
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



جنگل ابر یکی از دست نخورده ترین جنگل های ایران است که در ادامه جنگل های سرسبز شمال ایران، یکی از منحصر به فردترین زیست بوم های ایران محسوب می شود. جنگل ابر در 45 کیلومتری شمال شاهرود در استان سمنان و در مسیر جاده شاهرود به علی آباد، در پشت روستای ابر قرار دارد. جنگل ابر در منطقه ای قرار دارد که از ضخامت کوه های البرز کاسته می شود و ابرهای گرفتار در پشت این دیواره از لابه لای دره ها به سمت جنوب سرازیر می شوند؛ به همین خاطر تقریبا از بعدازظهر تا نیمه های شب با سرد شدن هوا چنان می نماید که جنگل به روی ابرها سوار شده است.ابرها آنقدر به درخت ها نزدیک اند که به نظر می رسد می توان در میان ابرها گشت و گذار کرد و به باور بسیاری از گردشگران یکی از زیباترین چشم اندازهای طبیعت ایران محسوب می شود. ارتفاع زیاد جنگل ابر از سطح دریا، پایین بودن دما در فصل گرما و وجود چشمه سارهای فراوان و پوشش جنگلی متنوع از شاخصه های این جنگل است. متوسط حداکثر دما ۲۰ و حداقل دما 6 درجه سانتی گراد است.از چشمه های دایمی منطقه می توان به چشمه آلوچال، آب شرش و آبشار اشاره کرد.

جنگل ابر شاهرود با 35 هزار هکتار وسعت به سه دلیل برای دنیا اهمیت دارد:

اول این که جنگل ابر قسمتی از جنگل های باستانی هیرکانی است و گیاهان دارویی آن کم نظیر است.

دلیل دوم مربوط به اکوتن این ناحیه می شود؛ یعنی مرز میان بند بین دو اکوسیستم منطقه نیمه بیابانی و جنگلی. به طوریکه می توان در جنگل های این ناحیه درختان سوزنی برگ را در کنار درختان پهن برگ مشاهده کرد که این امر در گونه های جانوری هم تاثیرگذار بوده است.

دلیل سوم آنکه به خاطر جغرافیای خاص منطقه که دو منطقه کم ارتفاع و بلند را در کنار هم قرار داده است، شاهد تشکیل اقیانوس ابر در این منطقه هستیم که پدیده کم نظیری در دنیا محسوب می شود.


دیدگاه  •   •   •  1392/09/2 - 18:31
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



* رقص لری

کهگیلویه و بویراحمد


در استان کهگیلویه و بویراحمد مردان و زنان پایبند به فرهنگ و اصول قومی و عشایری خود به مانند دیگر بخش های قوم بزرگ لر از ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی خاصی تبعیت می کنند ، که این نمودهای فرهنگ قومی از ریشه مشترک ، تنومند و دیرین فرهنگ قوم بزرگ لر هستند. یکی از این مقولات رقص و حرکات موزون در نزد لرهای کهگیلویه و بویراحمد است. رقص چوب بازی مردان و نیز رقص دستمال بازی زنان در بین مردمان سرزمین چهارفصل کهگیلویه وبویراحمد متداول است.

* رقص چوب بازی :

چوب بازی مردان که [!] بازی نیز گفته می شود سنبل خشونت ، شور ، هیجان و نیز تند و خشن و پر تحرک است.چوب بازی یا [!] بازی رقصی است جدی و پرتحرک که تقویت روحیه جنگ آوری و آفندی را در خود دارد.بدین سان که یکی از مردان چوب بلندی را که به قطر ۲ تا ۳ سانتیمتر و ارتفاع 1/5 متر و بیشتر از نوع [!] است ، بدست می گیرد و وظیفه اش فرود آوردن [!] یا چوبدستی و زدن ضربه به پای طرف مقابل است. مدافع برآن سعی است تا چوبدستی را با حرکت چوب خود دفع کند و مانع اصابت چوبدستی به پایش شود.د خلال این مدت شهنا زن ﴿سرنا زن﴾،تبیره زن به کارشان ادامه میدهند و با چند بار رفت و برگشت طرفین که هماهنگی با ساز و دهل دارد در فرصتی مناسب چوبدستی کوچکتر که در دست ضارب است ، اشتلم کنان فرود می آید و قبل از فرود آمدن ضربه ، های و هوی و ناورد کردن ضارب به گوش تماشاچیان میرسد.

ضارب وظیفه داردچوب بزرگتر راکه آلت دفاعی است برداردوچوب کوچکتر رابه دست مضروب یاکس دیگری بدهد.درصورت متشخص بودن متهاجم برای رعایت احترام او،یکی ازاطرافیان که اغلب از منسوبان او است چوب دفاع را از او میگیرد.دراین میان هم تعارفات به گونه ای عجولانه رواج دارد.و دور تسلسل ادامه می یابد تا توشمال یا مهتر﴿ ساز و دهل زن ﴾پس از یکی،دو ساعت پایان بازی را اعلام میکنند و آنگاه زنان کار رقص را از سر میگیرند.

* رقص چوپی یا دستمال بازی :

رقص زنان که چوپی گفته میشود بر دو نوع سه پا و پنج پا است،کاملا آرام و ملایم و خالی از نشاط و شور و نمادی از متانت و بردباری و تحمل مشقاتی است که در طول تاریخ بر زنان روا شده است. رقص زنان به گونه گروهی ملبس به لباسهای زینتی در میدان به صورت دایره است که با داشتن دو تکه دستمال رنگی در هر دو دست بصورتی آرام و با نظم کامل انجام می شود . این خود احترام عمیق به زن را به اثبات می رساند و دو گونه رقص نیز دریک زمان انجام نمیپذیرد. در این رقص زنان صفی دایره شکل تشکیل داده و بصورت هماهنگ و منظم دستمال های رنگی را که در دستان خود دارند در هوا می چرخانند،توام با رقص منظم و آهنگین پا.این رقص با همراهی ساز و دهل و سرنا است.


دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 20:37
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



نازک‌ترین سد جهان در ایران
طاق شاه عباسی


هیچ سدی در دنیا به‌خودی خود و بدون داشتن ویژگی‌های بی‌مانند در زمره جاذبه‌های گردشگری قرار نمی‌گیرد، اما اگر دست‌ساز، آجری و از همه مهم‌تر وسط یک کویر باشد، برای دیدنش به قول معروف حاجت هیچ استخاره نیست.

سد یا طاق شاه‌عباسی تمامی این ویژگی‌های زیباشناختی را دارد و افزون بر این برخی آن‌را نازک‌ترین سد جهان می‌دانند. این سد در میان کوهستان‌های شرق شهر طبس و در 27کیلومتری این شهر با پیکری آجری که تاجی از سنگ دارد، در مسیر گردشگری روستای خرو قرار گرفته است. این شگفتی معماری با بلندی 60‌متر تا 500سال بلندترین سد در جهان بوده‌است.
طاق شاه عباسی
در گذشته برای سدسازی طاقی روی رودخانه ایجاد نمی‌کردند و مانع حرکت آب نمی‌شدند و ابتدا سازه‌اصلی این کار را که ساختش مدت‌ زیادی طول می‌کشیده، اجرا می‌کردند. پس از اتمام سازه، با تونل کوچک انحرافی، آب را منحرف می‌کردند تا زیر طاق با مصالح محکم مسدود شود. سپس تونل انحرافی، مسدود شده، آب به مسیر اصلی باز می‌گشته و در پشت سد انباشته می‌شده است.
بالای بند نیز در آخرین مرحله مرمت طاق شاه‌عباسی، با قلوه‌سنگ‌هایی ساخته شده که این امر به فرموده شاه‌عباس صورت پذیرفته است.
بومی‌ها به این منطقه تفرجگاه «مرتضی علی (ع)» می‌گویند. چشمه‌ی‌ آب آن، هم‌زمان دو بخش سرد و گرم دارد که به موازات یکدیگر جریان پیدا می‌کنند، یک سمت چشمه سرد و سمت دیگر آن گرم است
طاق شاه عباسی در نزدیکی چشمه مرتضی علی(ع) در دره‌ تنگی قرار گرفته و قدمت این بنا را به دوره‌ی صفوی نسبت می‌دهند و معتقدند که سنگ‌نگاره‌های بزکوهی که روی این طاق حک شده‌اند، نمادی از درخواست فراوانی آب، زایندگی و فراوانی نعمت است. البته عده‌ای هم این بزها را نمادی از فرشتگانی می‌دانند که برای نگهبانی از آب، افزایش و فراوانی نعمت روی دیواره‌های طاق در حالت دعا نقاشی شده‌اند.
طاق شاه عباسی
بومی‌ها به این منطقه تفرجگاه «مرتضی علی (ع)» می‌گویند. چشمه‌ی‌ آب آن، هم‌زمان دو بخش سرد و گرم دارد که به موازات یکدیگر جریان پیدا می‌کنند، یک سمت چشمه سرد و سمت دیگر آن گرم است. می‌گویند علت این‌ است که آب گرم چشمه از دیواره‌ی سمت راست به داخل رودخانه می‌ریزد و همین امر، اختلاف دما در چشمه ایجاد می‌کند که گاهی به 10 درجه هم می‌رسد.
در طول راه، دیواره‌های بلند دره‌مانندی در دو طرف وجود دارند که روی آن‌ها حفره‌های کوچک و بزرگ با نظم خاصی قرار گرفته‌اند. بعضی از این حفره‌ها، چشمه‌های جوشان آب هستند که بزرگ‌ترین‌شان به «حمام مرتضی علی (ع)» معروف است. خیلی‌ها معتقدند دره‌ی باریک این تفرجگاه، شباهت زیادی با «تنگه‌ی واشی» در استان تهران دارد.
طاق شاه عباسی
طاق شاه‌عباسی شاهکار معماری تاریخی در منطقه است که پیشینیان با هدف جلوگیری از هدررفت آب و سیلاب‌های فصلی اقدام به ساخت آن کرده‌‌اند. در کوه‌های نزدیک قلعه قلات طبس که حالت عمودی دارند و بالا رفتن از آنها به هیچ روی امکان ندارد‌، سوراخ‌هایی چهارگوش یا بیشتر راست‌گوشه در بدنه این کوه‌ها دیده می‌شود که با نام خانه گبر به‌گونه‌ای رازآمیز زبانزد مردم شهر طبس است.
با نخستین بررسی‌ها می‌توان دریافت این سوراخ‌ها برای جا‌به‌جاکردن آب از رودخانه به سوی دیگر کوه یا انتقال آب به شهر طبس ایجاد شده‌اند، ولی با ریزش کوه و فروریختن قسمت‌هایی از آنها، به این صورت به چشم می‌آیند. در حقیقت این سوراخ‌ها نوعی کاریز یا قنات بوده‌اند که در گذشته آب رودخانه را به شهر طبس می‌رسانده‌اند.

بخش گردشگری تبیان
برگرفته از: ایسنا، همشهری


دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 20:04
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
راز خوشبختی زندگی مشترک زن و شوهری بیش از 60 سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند. آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند. در مورد همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز؛ یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد. در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع و رجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش برد. پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید. پس از او خواست تا در جعبه را باز کند. وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری زیادی پول پیدا کرد. پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود. پیرزن گفت: «هنگامی که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید. او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم ساکت بمانم و یک عروسک ببافم.» پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشک هایش سرازیر نشود. فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود. از این بابت در دلش شادمان شد. پس رو به همسرش کرد و گفت: «این همه پول چطور؟ پس اینها ازکجا آمده؟» در پاسخ گفت: «آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام.»
دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 19:22
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،

به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد

که هنوزم که هنوز است

چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،
گل زخم نمک خورد،
زمین مرد،
زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،
فقط برد،
زمین مرد
زمین مرد ،
خداوند گواه است،
دلم چشم به راه است،
و در حسرت یک پلک نگاه است،
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است

زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم

مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی

به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.

نکند باز شده ماه محرم

که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

به فدای رخت ای ماه!

بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،

آجرک الله!

عزیز دو جهان یوسف در چاه ،
دلم سوخته از آه نفس های غریبت

دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده،
همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی،
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی
و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،
نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،
شب من روزن مهتاب ندارد،
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...
تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...
گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری
که هر آن مرثیه را خلق شنیده است
شما دیده ای آن را
و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،
و خودت نیز مدد کن
که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود
چون تپش موج مصیبات بلند است،
به گستردگی ساحل نیل است،
و این بحر طویل است
وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است
که این روضهء مکشوف لهوف است،
عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،
و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،
ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،
ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،
ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است
و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،
الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه
که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»
دلت تاب ندارد
به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،
تو خودت کرب و بلایی،
قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،
تو کجایی ... تو کجایی..
دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 16:45
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ساده که می شوی، همه چیز خوب می شود
خودت، غمت، مشکلت، غصه ات
هوای شهرت و آدمهای اطرافت
یک آدم ساده که باشی
برایت فرقی نمی کند که تجمل چیست
که قیمت تویوتا لندکروز چند است..!
فلان بنز آخرین مدل، چند ایربگ دارد!
مهم نیست، نیاوران کجاست
شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند..!
رستوران چینی ها، گران ترین غذایش چیست..!!
ساده که باشی
همیشه در جیبت آبنبات پیدا می شود...
همیشه لبخند بر لب داری
بر روی جدولهای کنار خیابان راه می روی
و یا به یک فقیر یک پنجاه تومانی بدهی و با لبخند امیدوارش کنی...
زیر باران، دهانت را باز کنی و چند قطره بنوشی
آدم برفی که درست می کنی، شال گردنت را به او ببخشی...!
ساده که باشی
همین که بدانی بربری و لواش چند است، کفایت می کند...
نیازی به غذای چینی نیست، نان و پنیر هم خوب است....
آدمهای ساده بوی ناب آدم می دهند؛ ساده اند نه ساده لوح...
با صفاهستند و دوست داشتنی نه پیچیده و هفت خط
دیدگاه  •   •   •  1392/09/1 - 16:14
+2
محمد
محمد
 
همچو مردابی که رنگین است از سرخی خون وقت غروب
میتراود لحظه های تلخ و مرده در دلم
می نشیند بار غصه از نگاه غافلم
من که چون تک شاخه ی یک تک درختم
درمیان کوچه های تنگ غربت تیره بختم
من که در دروازه های خستگی تنها نشستم
از تمام روز های عمر رفته گیج و خسته ام
میزنم سدی به بغض در گلویم
نشکند تا نشنود دشمن صدای گریه ام را
دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 18:43
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آشنایی با آرتمیس ، دریاسالار زمان هخامنشیان-اولین زن دریا سالار جهان
آرتمیس یا آرتمیز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است

از آرتمیس به عنوان نخستین و تنها زن دریا سالار جهان تا به امروز نام برده اند!

او به سال ۴۸۰ پیش از میلاد به مقام دریا سالاری ارتش شاهنشاهی خشایارشا رسید . و در نبرد ایران و یونان ارتش ایران را از مرزهای دریایی هدایت می کرد

آرتمیس با خردمندی و کارآمدی بی همتایی٬ ‌کشتیهای جنگی دیو پیکر را رهبری کرد و با فرماندهی درست بایسته خویش٬ ‌ در حالی که بسیاری از ناوگانهای دیگر از دشمن شکست خوردند، ناوگان تحت فرماندهی او بر یونانیان پیروز شد

این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بوده است.

تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس Artemis نخستین زن دریانورد ایرانی است که درحدود ۲۴۸۰ سال پیش،فرمان دریاسالاری خویش را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت کرد و اولین بانویی می باشد که در تاریخ دریانوردی جهان در جایگاه فرماندهی دریایی قرار گرفته است. در سال ۴۸۴ پیش از میلاد، هنگامی که فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونان از سوی خشایارشاه صادر شد، آرتمیس فرماندار سرزمین کاریه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. دراین جنگ که ایرانیان موفق به تصرف آتن شدند، نیروی زمینی ایران را ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل می داد و نیروی دریایی ایران شامل ۱۲۰۰ ناو جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.

همچنین آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامین Salamine که بین نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت شرکت داشت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد و با ستایش دوست و آشنا روبرو شد.او در یکی از دشوارترین شرایط در جنگ سالامین، بادلیری و بیباکی کم مانند توانست بخشی از نیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد و به همین دلیل به افتخار دریافت فرمان دریاسالاری از سوی خشایارشاه رسید.او به خشایارشاه پیشنهاد ازدواج نیز داد که بدلایلی این پیوند صورت نگرفت. در سالهای دهه شصت میلادی (دهه چهل خورشیدی) نیروی دریایی ایران، برای نخستین بار ناو شکن بزرگی را به نام یک زن نام گذاری کرد و او «آرتمیس» بود.
ناو شکن آرتمیس در دوران خدمت «دریاسالار فرج الله رسایی» به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای خلیج همیشه فارس پاسدار سواحل ایران بود.


دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 13:05
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ