یافتن پست: #سکوت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اینجا فقط واژه می فروشم و سکوت میخرم
چه تجارت دردناکی ست تنهایی !
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 15:33
+1
binam
binam
اشکهایم را پاک کردم
و نگاهم سوی رد پایی بود که سالهاست محو شده در تمام تنهایی هایم
و باز سکوت کنار برگ های پاییزی دلم
من باز هم ادامه میدهم
حتی اگر تلختر بشود ردپایی که شاید از ابتدا نبوده!!!


بی نام
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 00:38
+7
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

شعر ، دردهای سکوت فردی بی زبان است که دیگران شاعر صدایش می زنند


دیدگاه  •   •   •  1392/08/7 - 18:36
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
سکوت تنها تفسیر دوست داشتن است ، پس به سکوتم اعتماد کن !
دیدگاه  •   •   •  1392/08/7 - 18:29
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

خسته ام از نوشتن ، کاش بودی و میشد شکست …
این سکوت سنگین را


دیدگاه  •   •   •  1392/08/7 - 18:04
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

لبخندت زیباترین موسیقی جهان است ، و سکوتت ترانه های قلبم را می سراید ، بخند و بخند که دلم موسیقی میخواهد


دیدگاه  •   •   •  1392/08/6 - 20:24
+4
AmirAli
AmirAli
سکوت خطرناکتر از حرفهای نیش دار است...کسی که سکوت میکند روزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهد گفت. کی به این حرف اعتقاد داره؟                                                                                   
آخرین ویرایش توسط AmirAliA1 در [1392/08/4 - 22:06]
دیدگاه  •   •   •  1392/08/4 - 22:03
+6
roya
roya
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺳﯿﺪ، ﺑﻪ ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ، ﺑﻪ
ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ !
ﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ،
ﻭ ﺑﺎ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺳﭙﺮﺩﺷﺎﻥ .
ﻃﺒﯿﻌﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﺮ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﯼ،
ﻫﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﭘﮋﻭﺍﮐﯽ،
ﻫﺮ ﺯﻫﺮﯼ ﭘﺎﺩﺯﻫﺮﯼ،
ﻭ ﻫﺮ ﻋﻤﻠﯽ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺬﺷﺖ، ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ، ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ،
ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﯿﺴﺖ ....
دیدگاه  •   •   •  1392/08/4 - 14:01
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
یک اتاق ، اندکی نور، سکوت
 من خدایی دارم که همین نزدیکی است
 در امتداد لحظه هایم
 هر روز….!

در سایه هایی قرمز شناور می شوم
 می خندم به عشق فنا شده ی زمینی مان
 قاه قاه……

معنی اشک ، کبودی و درد را می دانم
 بغض سنگین خاطره را از نزدیک لمس کرده ام
 من در این تاریکی، دوراز همه ، خدا را می خوانم
 خدا را که صدا می زنم ، همه ی ذره ها آرام می شوند
 یک اتاق ،اندکی نور….
من خدا را دارم!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 18:58
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
چه در دل من!چه در سرتو
من از تو رسیدم به باور تو
تو بودی و من به گریه نشستم برابر تو
بخاطر تو به گریه نشستم بگو چه کنم
با تو  شوری در جان ، بی تو جانی ویران
از این  زخم پنهان ، می میرم
 نامت در من باران ، یادت در دل طوفان
با تو امشب پایان می گیرم
نه بی تو سکوت ، نه بی تو سخن
به یاد تو بودم ، به یاد تو من
ببین غم تو  رسیده به جان و دویده به تن
ببین غم تو رسیده به جانم بگو چه کنم
با تو شوری در جان، بی تو جانی ویران
از این زخم پنهان  می میرم
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 18:44
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ