یافتن پست: #سکوت

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

پرواز نمی کنم زمان را نکُشید
این بال من آه آسمان را نکُشید
درخویش سکوت می کنم بعدازاین
در حنجره آواز بنان را نکُشید

دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 16:00
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
آسمان رنگ شب یلدا گرفت

یاد تو آمد به قلبم جان گرفت

تا سحر غم با دلم هم خانه شد

از فراغ تو دلم دیوانه شد

یاد تو چندی است مهمانم شده

خاطراتت آفت جانم شدم

هر چه میگویم سخن از یاد تو است

در سکوت من فقط فریاد تو است
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 15:57
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
کسی که سیگار میکشه ، معتاد نیست
کسی که بلوند میکنه ، خراب نیست
کسی که بنز سوار میشه ، بی رحم نیست
کسی که میخنده ، بی غم نیست
کسی که درس نمیخونه ، خِنگ نیست...
کسی که سکوت میکنه ، لال نیست
کسی که بهت دست میده ، دوست نیست
کسی که میبوستت ، عاشقت نیست...

بفهم; نفهم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/11 - 14:05
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نمیدانم که دانست او دلیل گریه هایم را ؟

نمیدانم که حس کرد او حضورش در سکوتم را ؟

نمیدانم که میدانست ز عاشق بودنش هستم !

وجود ساده اش بوده که من اینگونه دل بستم !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 01:01
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چه سکوتی دنیا را میگرفت...
اگر
هرکسی
به اندازه
صداقتش
سخن
میگفت؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:37
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرا به مهمانی سکوتت دعوت کن. وقتی دلگیر می شوی، وقتی تو هم از خودت خسته می شوی. مرا دعوت کن، به عمیق ترین تنفس، به ژرفترین بغض... به سوزناکترین آه. به طولانی ترین تعطیلی غمزده. به غروب دلتنگی ات. مرا دعوت کن به خودت، به دلت ، به حرفت ، به ناگفته هایت... نامحرم کسی است که نامرد باشد! مرا به مردانه ترین دوستی ها دعوت کن ... می خواهم در دستهای امن تو ایمان بیاموزم. می خواهم ایمان به دوست را بیاموزم. می خواهم بیاموزم که ؛ ناگفتنی ترین کلمات را که در ناگفته ترین الفاظ پنهان مانده اند...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:22
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلام
مرا ببخش
نمی دانم چرا سکوت کرده ام
بیش از اینها مرا ببخش
چرا که مدتهاست که ترسیده ام
در این هجوم وحشی زندگانی ، در میان این درندگان خونخوار
جسمم دریده شد
قلبم پاره پاره شد
و چشم اشک بارم ،خون گریید
مرا ببخش
مرا ببخش ای دلپذیر
جانم به لب رسید
دلپذیر من دگر گلایه ای بر لبم نیست
چرا که تنها جرعه ای آب می خواهم تا زنده بمانم
مرا لمس کن
مرا در دستانت حس کن
مرا در چشمانت لمس کن ، بر روی گونه هایت، در آغوشت
چرا که من در درون تو زندگانی گزیده ام
لانه ام در درون توست
پس خودم را به تو می سپارم
و بیش از هر چیز می خواهم تا محافظم باشی
مرا بپذیری و کنارم باشی
مرا جرعه ای آب ده برای زنده ماندن
تنها همین و بس
دگر حرفی برای گفتن نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:13
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فضای مجازی واســـه بعضــــیا مثل بهشت زهراست...
واسه سر زدن به اونی که دوستش دارن...
ولی دیگه ندارنش...!
برای آروم کردن دل خودشون میرن توی پروفایلش...
با یه دنیا حسرت و خاطره فقط سکوت میکنن
و کامنت دوستای تازشو میخونن...
آدمهای دنیای مجازی از دور دوست داشتنی ترند...!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 17:47
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اندوه که از حد بگذرد
جایش را می‌دهد به یک بی‌‌اعتنایی مـزمـن !
دیـــگـر مـهـم نـیـســت :
بــــــــــودن یا نـبـــــــــودن ؛
دوست داشـتــن یا نـداشـتـــن ...
آنـچه اهـمـیـت دارد
کــــشــــداری رخـوتـنـاک حسی است
که دیگر تـو را به واکـنـش نمی‌کـشانــــد !
در آن لحظه فـقـط در سکوت غـرق می شـوی
و نـگـاه می‌کـنی و نـگــــــــــاه ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 17:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد, پس با تمام سکوتم دوستت دارم...!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 17:15
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ