kiss
آرام تر سکوت کن ، صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد!
sasan pool
اسم من گم شده است
توی دفترچه ی پر حجم زمان
دیرگاهی است
فراموش شدم
اسم من گم شده است
لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها
زیر آن بند غریب
پشت انبوهی از آن شرط و شروط
لای آن تبصره ها
اسم من گم شده است
در تریبون معلق شده سخت سکوت
حق من گم شده است
زنگ انشاء
کسی انگار نمی خواست معلم بشود
شأن من گم شده است
شأن من نیست بنالم
شأن من نیست بگویم
زتهی ، ز نبود
یا از این زخم کبود
لیک
رنگ رخساره گواهی دهد از سر درون
از همه رنج فزون ...
sasan pool
انگـــار
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
عسل ایرانی
اینجا قلعه تنهایی من است. دیر زمانی است صدای گذر
هیچ پرنده ای سکوت آسمان آن را برهم نزده وهیچ کس
حتی غریبه یا گمشده ای گذارش بدین سرزمین نرسیده.
عسل ایرانی
عضی از آدمها ، پُر از مفهوم اند.. پُر از حس های ِخوبند.. پُر از حرفهای ِنگفته اند... چه هستند ، هستند و چه نیستند ، هستند... یادشان.. خاطرشان.. حس های ِخوبشان.. آدمها بعضی هایشان ، سکوتشان هم پُر از حرف هست... پُر از مرحم ، به هر زخم است..
poria
گاهی وقتا به جای خاموشی در جواب ابلهان ، باید یه مشت بخوابونی زیر چشمش! چون آدمی که ابله باشه ، معنی اون سکوت رو هم نمیفهمه
poria
هواپیمایی درحال سقوط بود و یک چتر نجات کم بود، بنابر این یک نفر باید فداکاری می کرد.
زین الدین زیدان یک چتر بر داشت و گفت : من بهترین فوتبالیست جهان هستم و باید نجات پیدا کنم این را گفت و پرید .
برد پیت هم یک چتر دیگر بر داشت و گفت: من محبوب ترین هنرپیشه جهان هستم و باید نجات پیدا کنم. این را گفت و پرید.
یه بنده خدایی هم یک چتر بر داشت و گفت: من باهوش ترین رئیس جمهور دنیا هستم و باید نجات پیدا کنم
عسل ایرانی
همیشه سکوت ، یک جنایت جنگی ست ... وقتی ظلمِ ظالم بر مظلوم را می بینی و ساکت می نشینی ...