یافتن پست: #سکوت

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥










???????? ????? ??? ?????(??? ?? ???)

♫♫♫

یه احساس خوبی مثه خواب ناز مثه یک نوازش تو اوج نماز

یه شوق عجیبی واسه پر زدن تو دستای یک عشق پرپر زدن

مثه خیس شدن توی بارون شب مثه نقش لبخند رو مینای لب

یه حرفی مثه آیه ربنا قبول تمنایی از آشنا

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی…

♫♫♫

خدا بامنو تو شکوهو سکوت

سکوتی پر از حرف بارون زده

تمام سرانجام و آغاز ما همین حس خوب کی میگه بده

ببین سایه عشق از ما چی ساخت

ببین حالمون خوبه و عاشقیم

واسه دیدن شهر دریایی ها

خدا بامنو تو تو یک قایقیم…

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی…

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی





2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 21:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




"این روز‌ها گویا خسته ای
موهای سیاهت را کوتاه کرده ای
نمی‌ خندی
شعر نمی‌‌گویی
مرا به نام نمی‌خوانی
بهانه میگیری ...
صدایت میزنم
جز سکوت
کلامی‌ برایم نداری !
با این حال هنوز بانوی منی .
بانوی من ،
که این روز‌ها فقط کمی‌ خسته است ..."
دیدگاه  •   •   •  1393/06/18 - 15:24
+1
بی تــــــــو ترک برداشته ام

و به هر بهانه ای ،

دلم می شکند ،

گاهی گم می شوم پشت پنجره ها

و سکوتم را بغض می کنم

تا نشنوند صدای شکستنم را 

دیدگاه  •   •   •  1393/06/14 - 23:19
+5
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
زینگ زینگ: دختر بچه گوشی رو بر میداره

سلام: بله؟

سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!

دختر: نمیشه!

مرد: چرا؟

دختر: چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!

سکوت

مرد: بابایی ما که عمو حسن نداریم!

دختر: چرا داریم. الان پیش مامانه.

مرد: ببین عزیزم. اینکاری رو که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!

دختر: چشم بابا

چند دقیقه بعد

بابا جون گفتم.

خوب چی شد؟

هیچی. همین که گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون

همینطور که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا

تکون نمیخوره دیگه!!؟

خوب عمو حسن چی؟

دختر: عمو حسن از پنجره پرید تو استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی

کرده بودی یه صدای بامزه ای داد که نگو! هنوز همونطور خوابیده!

مرد: استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم مگه شماره ****8875 نیست؟

دختر: نه!

مرد: ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم

باشه خداحافظ

:|

خخخخخخخ{-7-}{-18-}{-33-}
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/13 - 15:23
+1
سعید
سعید

از اعماق رویاهایم ،فریادهایم را سکوت میکنم
تا در حقیقت بمیرد این جسد متحرک
 میان اینهمه دروغ های واقعی
زیر آوارهای باران مانده ام با چتر آهنی
 میشوید خوبی هایم ،را نمیبرد پلیدیهایم را ،
بس که سنگین شده ام سیل ها هم طرفم نمی آیند
بی تو من اینم نه کمتر نه بیشتر

دیدگاه  •   •   •  1393/06/7 - 11:53
+5
mohamadjavad
mohamadjavad
این پیام باشه بسلامتی کسایی که پای رفاقت سوختن.ولی بنام معرفت سکوت کردن.سلامتی کسایی که به پای رفاقت جون میدن.ولی هرگزادعای رفاقتشون نمیشه...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/6 - 01:48
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست! از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار...
دیدگاه  •   •   •  1393/06/4 - 22:28
+5
همیشه هنگام عصبانیت 10 ثانیه سکوت کن....

شاید فحش های بیشتری یادت بیاد{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1393/06/1 - 15:33
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دیگه من هیچی نمی گم فقط لنگی ها لطفا سکوت!
دیدگاه  •   •   •  1393/05/31 - 14:48
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







سکوت کن
گاهی سبک نشوی ...سنگین تری!






دیدگاه  •   •   •  1393/05/30 - 12:59
+3
صفحات: 2 3 4 5 6 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ