یافتن پست: #شانه

زهرا
زهرا

از "چشمانت"صدای دریا می آید.... گونه هایت ساحل دویدن ها در فصل گرم عریانی ست ...لب هایت قناری های خوش دستی.... که فال بوسه می گیرند... شانه هایت صخره های مرغان بارانی ست...

دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 11:57
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی دستت در دستم بود
وقتی سرت روی شانه ام بود
من بفکر هرچیزی غیر از تو بودم
اعتراف میکنم
امروز که تنهایم
در ارزوی یک لحظه
از ان ساعتهای رویایی
میسوزم میسوزم
آه که زود دیر شد
A.S
1392/08/12





دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 16:52
+3
binam
binam







دو فنجان قهوه ریخته ام


کنار سینی گل رُزی برای تو


روی صندلی میز کارت نشسته ای با چشمانی خسته


با دیدن گل ، نگاهت رنگ محبت میگیرد


و من کنار تو می نشینم و از دلم حرف ها میزنم


لبخندت خسته است اما همین برایم کافیست


که تو به من گوش میدهی


با نگاهت درکم میکنی


و با لبخندت به من محبت میکنی


نمیدانی چه لذتی دارد همین که فقط تو را نگاه کنم


با زبان نه


با نگاه نه


با تمام وجودم بهت اثبات میکنم که چقدر دوستت دارم


فنجان قهوه را بر میدارم و جرعه ای می نوشم


از تلخی قهوه پلکی بهم میزنم


هیف که رویای شیرینم به تلخی حقیقت و به پلک زدنی تمام شد


تا کی باید شیرینی رویای من با تلخی حقیقت درآمیخته باشد


من که چیزی نمیفهمم از این تنهایی های خشک شده بر نگاه هایم


خدایا من منتظر نشانه هستم


هنوز هم پای قول هایم ایستاده ایم


.


.


.


.


بی نام

دیدگاه  •   •   •  1392/08/11 - 18:10
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی ای کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد
کاش بودی ودستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیهاونبودنهایت میشد
کاش بودی تا سر به روی شانهای مهربانت میگذاشتم
ودردهایم را به گوش تو میرساندم
بدون تو زندگی برایم عذاب است
بدون تو این خانه دگر صفایی ندارد
میدانم که نمیدانی بعداز تو دیگر چشمهایم سو برای دیدن ندارن
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم وبی تاب نگاه مهربانت هستم
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 15:48
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
سنگ بزرگ را برداشت .دانستم سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است!اما وقتی سرم را شکست
فهمیدم که لر تابع هیچ قاعده و قانونی نیست {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 11:40
+3
AmirAli
AmirAli
به شانه ام میزنی که تنهاییم را تکانده باشی.به چه دل خوش کرده ای؟تکاندن برف از شانه های آدم برفی...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/4 - 18:27
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بعد از مردنم سرم را جدا کنید و بگذارین روی شانه ام ; شانه ای که سر میخواست ،
سری که شانه میخواست ! هر دو را برسانید به آرزوهایشان

دیدگاه  •   •   •  1392/08/1 - 16:51
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




دوباره صدایم کن

نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.

بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره ما شویم،
مرحمی بر سوز دلم باش، نگاه کن، پاییز به من می خندد، بیا داغ جداییمان را به دلش بگذاریم.
بیا کلاغ ها را پر دهیم تا خبر وصلمان را به پرستوها مژده دهند.
دوباره صدایم کن..


دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 19:34
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خودم را می‌بخشم

که بتوانم دوباره اشتباه کنم

اعتماد

اولین نشانه‌ی ولنگاری است

برای من

که عادت دارم به ناف تو لم بدهم

سیگار بکشم

دنیا را آب برد

هوش از الکل ذهن‌ام پرید





دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 19:01
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

سرزمین‌های کوهستانی تپورستان (طبرستان) همواره یکی از نواحی پیدایش و گسترش فرهنگ و باورهای ایرانی بوده است. مردمان دلاور و باشهامت این کوهستان‌های بلند و صعب‌العبور توانسته‌اند تا در طول تاریخ، فرهنگ و آیین‌ها و زبان خود را بهتر از برخی نواحی دیگر پاس دارند و کمتر در معرض دگرگونی‌های فرهنگی قرار گیرند
نام‌های ایرانی و کهن روستاها، کوه‌ها و رودها نیز نشانه‌هایی دیگر از گسترش فرهنگ ایرانی در این سرزمین بزرگ و پرافتخاری است که «دماوند ایران» نیز بر پیشانی آن می‌درخشد
دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 17:16
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ