یافتن پست: #شخصی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از قیافه دختـــــــــــره معلومه مسواک شخصی هم نداره
قیافش شبیه دمپایی جلو بسته ی توالت میمونه
بعد تو اینو زده :
“من همیشه بهترین ها واسم بوده و هست
اگه مال من نشدی قطعاً بهترین نبودی”
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 21:28
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لوازم شخصی چیست؟
وسایلی که متعلق به یک شخص می باشد
و تمام اعضای خانواده و فامیل وظیفه دارند از آن وسایل استفاده کنند،
در غیره این صورت شخصی محسوب نمیشود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 21:23
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

کریمی: بهتر است من و دایی مثل مرد تسویه حساب کنیم/ این صحبت‌ها برای عوام فریبی است


ادامه در دیدگاه



 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 20:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتم بقالی ،می گم نوشابه بزرگ میخواستم.طرف میگه منظورت خانواده است دیگه؟ تا گفتم:پ...گفت پ ن پ و زهرمار بی شخصیت!چیه یاد گرفتیدشما هی میگید پ ن پ؟ گفتم میخواستم بگم پنیر هم میخواستم .بعد از کلی معذرت خواهی گفت:پنیر بسته ای ؟گفتم پ ن پ !متری بده !و فرار =)))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 13:35
+1
nanaz
nanaz
سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
... درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند ز من
و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...

چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...

سومی می لرزید...
خوب.. گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را میگشت

تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا

همچنان میلرزید...
پاک تنبل شده ای بچه بد
"به خدا دفتر من گم شده آقا ، همه شاهد هستند"
"ما نوشتیم آقا"

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا میکرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...

گوشهء صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز ، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد.…
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوبِ ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید...

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش ، و یکی مردِ دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید..

سخت در اندیشه آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما

گفتمش، چی شده آقا رحمان؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمیگشته
به زمین افتاده
بچهء سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو و کنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
میبریمش دکتر
با اجازه آقا...

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثر گشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودکِ خرد و کوچک
این چنین درس بزرگی میداد
بی کتاب و دفتر...

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار از خود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد ، درس زیبایی را...
که به هنگامهء خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی

***

یا چرا اصلاً من
عصبانی باشم

با محبت شاید،
گره ای بگشایم


با خشونت هرگز...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 14:38
+5
nanaz
nanaz
در CARLO
[​IMG]امروز دلتنگی از من و دلم دور بود ....
بی هیچ دلیلِ مشخصی شاید ....
گامهایم را بلندتر بر می داشتم ....
نفسهایم را عمیق تر می کشیدم ...
و تمامِ مدت .. لبخندی در گوشه ی لبانم بود ....
امروز حسِ عاشقی داشتم ...
نگاهم عمیق تر شده بود ...
و من خنکایِ برگِ شبنم نشسته ی درخت را آرام نوازش می کردم
خیس از حسِ لطیفی بودم ... که به من می گفت
زندگی زیباست ... با همه غمهایش
زندگی آسان است ... با همه سختیهایش
عاشقِ حسِ لطیفم بودم
مرسی از تو ای خدایِ لحظه ها
این حس حتما نشانه ای زِ لطفِ توست
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 13:54
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عزیز من اینقدر نرو با ماشین همسایه و این و اون عکس بنداز

و بیا بذار تو کلوب و فیسبوک !!

ماشین اگر شخصیت میاورد دلال بد دهن محله ی ما پورشه نداشت !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 13:55
saman
saman
در CARLO
چرا عمه سوسن من که سالهاست ساکن کالیفرنیاست و مولتی میلیاردره و یه دختر داره که شاه کالیفرنیاست و قراره بیاد یه روز منو ازین جا ببره کالیفرنیا و داماد خودش کنه باید یه شخصیت خیالی باشه ؟؟؟ 
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 16:27
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
+
------من که رکیک ترین فحش بابام ” دیوانه “
و مستهجن ترین حرف مامانم ” بی شخصیت ” بود شدم این!
خدایا به حق همین ماه عزیز بچمو به تو سپردم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 16:28
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلبـــــری چیست ؟

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
راهیست برای گرفتن جواب " بله "

بدون اینکه سوال مشخصی پرسیده باشـــید !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 16:20
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ