یافتن پست: #شهر

mary jun
mary jun
چقدر پا بند بودن سخت است
وقتی خیانت درب تمام خانه های شهر را میکوبد...
دیدگاه  •   •   •  1393/01/2 - 10:46
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﻧﻘﻀﺎﯼ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻝ ﻫﻢ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﻣﺮﺍ ....

ﺍﮔﺮ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻨﺖ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ
دیدگاه  •   •   •  1392/12/29 - 17:12
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

1.ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻦ: ﺳﮑﻮﺕ ﻳﻪ ﻓﺮﻭﺭﺩﻳﻨﻰ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﺿﺎﻳﺘﺶ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺩﺍﺭﻩ ﻓﮑﺮ میکنه ﮐﻪ ﭼﺠﻮﺭﻯ ﺣﺎﻟﺘﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ .

2.اﺭﺩﻳﺒﻬﺸﺖ: ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﺑﺎﺷﻰ ﮐﻪ ﺍﺭﺩﻳﺒﻬﺸﺘﻰ ﺑﺸﻰ .

3.خرﺩﺍﺩ :ﺍﺻﻼ ﺣﮑﺎﻳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺧﺮﺩﺍﺩﻳﺎ ﺍﻭﻝ ﺟﺬﺍﺑﻴﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻌﺪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ .

4.ﺗﻴﺮ: ﺍﮒ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺗﻴﺮ ﻣﺎﻫﻴﺎ ﺷﺪﻯ ﺩﻭﺭ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﮐﺎﻣﻞ ﺧﻂ ﺑﮑﺶ .

5.ﻣﺮﺩﺍﺩ: ﻳﻪ ﻣﺮﺩﺍﺩﻯ ﻫﺮ ﭼﻘﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺑﺎﺯﻳﮕﻮﺵ ﺑﺎﺷﻪ ، ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﮐﺴﻰ ﺑﺎﺯﻯ نمیکنه .

6.ﺷﻬﺮﻳﻮﺭ :ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﻳﻪ ﺷﻬﺮﻳﻮﺭﻯ ﻭ ﻧﺸﮑﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺸﻮﻧﻪ.

7.ﻣﻬﺮ :ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺑﺎ ﻳﻪ ﻣﻬﺮ ﻣﺎﻫﻰ ﻳﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻟﻴﺎﻗﺖ میخاد .

8.ﺁﺑﺎﻥ :ﺩﻧﻴﺎ هم ﻋﻮﺽ ﺷﻪ ﻳﻪ ﺁﺑﺎﻧﻰ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﻴﺸﻪ

9.ﺁﺫﺭ: ﺁﺫﺭیا ﺁﺭﻭﺯﻳﻰ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺁﺭﺯﻭ ﻫﻤﻪ ﻥ .

10.ﺩﻯ: ﮐﺴﻰ ﮐﻪ ﻳﻪ ﺩﻯ ﻣﺎﻫﻰ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻩ ﻟﮕﺪﻯ ﺑﻪ ﺑﺨﺖ ﺧﻮﺩﺵ میزنه ﮎ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﻭﺳﻠﻰ ﻧﺰﺩه ﺑﻪ ﺣﺮﻳﻔﺎﺵ .

11.ﺑﻬﻤﻦ :ﺑﻬﻤﻦ ﮎ ﻣﺎﻩ ﻧﻴﺲ ﮐﻠﮑﺴﻴﻮﻥ ﺁﺩﻣﺎﻯ ﺟﺬﺍﺑﻪ ﻭ ﺧﺎﺻﻪ.

12.ﺍﺳﻔﻨﺪ:ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻰ ﻳﻪ ﺍﺳﻔﻨﺪﻯ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺿﻌﻔﺶ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﮕﻴﺮ


تو کدومی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


3 دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 21:54
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

وقتی با فک و فامیلا اسم فامیل بازی میکنم :
اسم : غلام
فامیل : غلامی
غذا : غلام پلو
میوه : غلام سبز
شغل : غلام فروشی
شهر : غلام رود
کشور : غلامستان
گل : غلام بو
اشیا : غلام پلاستیکی
ماشین : همونی که غلام سوار میشه ! (اسمشو نمیدونم)
∞..∞..∞.∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞..∞

دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 19:54
+3
mary jun
mary jun
از روی کینه نیست
ک
خنجر
ب سینه ات میزنند....
مردمان این شهر.
ب شرط چاقو دل میخرند....
دیدگاه  •   •   •  1392/12/28 - 11:59
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یکی از آئینهای سالانه و دیرینه ی ایرانیان جشن سوری، چهارشنبه سوری یا به عبارتی دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند. چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود.
مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان مراسمی را برگزار می کنند که ریشه اش به قرن ها پیش باز می گردد که مراسم ویژه آن در شب چهارشنبه صورت می گیرد برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن نیز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از من ، زردی من از تو ) می خوانند. ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئینهای کهن ایرانیان است که همچنان در میان آنها و با اشکال دیگر در میان باقی بازماندگان اقوام آریائی رواج دارد و “سور” در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویش های ایرانی به معنای “جشن”،”مهمانی“و “سرخ” آمده است.
جشن سور از زمان های بسیار دور در ایران مرسوم بوده است. قبل از ورود اسلام به ایران هر سال ۱۲ ماه، و هر ماه به ۳۰ روز بوده که هر کدام از این ۳۰ روز اسمی مشخص داشته است که بعد از ورود اسلام به ایران تقسیمات هفته نیز به آن اضافه شد. در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پای کوبی با نام سور مرسوم بوده است. مختار برای کشتن یزید که در شهر کوفه که اکثر آنان ایرانی بوده اند از این فرصت استفاده کرده و در زمان همین جشن که مصادف با چهارشنبه بود یزید را قصاص نمود. بعد از گذشت چند سال بعد از ورود اسلام به ایران به آرامی جشن سور در ایران کم رنگ و به آخرین چهارشنبه سال محدود شد. جشن سور از مراسم اصیل ایرانی است و منشا خارجی ندارد. آتش از عناصر چهارگانه است و تنها عنصری است که آلوده نمی شود به همین منظور از گذشته های بسیار کهن تاکنون این آداب مرسوم بوده است.
با امید به چهارشنبه سوری زیبا، فرهنگ ساز و بدور از هر گونه خطر احتمالی





دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 16:23
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میروم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش
میبرم تا که در آن نقطه دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه عشق
زین همه خواهش و بیجا و تباه
میبرم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جاوه امید محال
میبرم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله میلرزد و میرقصد اشک
آه ؟ بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
به خدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
میروم خنده به لب خونین دل
میروم از دل من دست بردار
ای امید عبث بی حاصل
دیدگاه  •   •   •  1392/12/25 - 14:54
محمد
محمد
ماه من مبادا گرفته باشي
كه شهري را به نماز ايات وا ميدارم
بين اين همه ادم نميدانم چرا به تو پيله كرده ام
شايد با تو پروانه ميشوم
چه گرماي حضورت چه سرماي نبودنت را دوست دارم
ابر من باش و دلم را بتكان
دیدگاه  •   •   •  1392/10/23 - 13:43
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قبلنا خوشکل اونی بود که شبیه فرشته ها بود ، الان خوشکل یعنی


قیافه سوخته و موی بلوند ابرو شیطونی و .. شبیه جادوگر شهر اوز که افتاده تو لوله بخاری
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 18:20
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم،
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم،
تو ندیدی!
نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی .
چون در خانه ببستم ،
دگر از پای نشستم ،
گوئیا زلزله آمد ،
گوئیا خانه فرو ریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من ؟
که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل ،
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدائی ؟
نتوانم ، نتوانم

بی تو من زنده نمانم ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 18:11
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ