یافتن پست: #شهر

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاقا ﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺷﻮﻧﺼﺪ ﺩﻫﻪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ، ﺗﺎﺯﻩ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﯿﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺳﻨﺪﯼ ﭼﯽ میگن
ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﻥ :ﺍﻣﺸﻮ ﺷﻮ ﺷﻪ ﻟﯿﭙﮏ ﺭﯼ ﻫﯿﺮﻭﻧﻪ...
ﻟﯿﭙﮏ =ﻗﻄﺐ ﻧﻤﺎ
ﺭﯼ=ﺭﻭ
ﻫﯿﺮﻭﻥ=ﺑﺮﺍﺯﺟﺎﻥ
ﻫﯿﺮﻭﻥ :جنوب ﺑﻮﺷﻬﺮ
ﺧﺪﺍیی ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻣﯿﮕﻪ " ﻟﯿﭙﮏ لی لی ﻟﻮﻧﻪ " لایکو بزنن
دیدگاه  •   •   •  1392/10/19 - 13:43
+6
ali23
ali23
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻮﻕِ ﺩﻳﭙﻠﻤﺶ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺭﺷﺘﻪ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺗﺨﻢ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﻫﻠﻲ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﻏﻴﺮﺍﻧﺘﻔﺎﻋﻲ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺣﻀﻮﺭﻱ ﻋﻠﻤﻲ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩﻱ ﺗﻮ ﻗﺮﻳﻪ ﻱ ﻣﺴﻠﻢ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﺑﻊ ﻳﺎﻗﻮﺕ ﺷﻬﺮ ﺳﻔﻠﻲ ﻣَﻤَﺴﻨﻲ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺳﻪ ﺗﺮﻡ ﻣﺸﺮﻭﻃﻲ ﻭ ﺩﻭ ﺟﻠﺴﻪ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﺷﻮﺭﺍ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﺴﺠﺪﺷﻮﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ... ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﻴﮕﻪ: ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻓﺖ ، ﺳﻘﻒ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﮐﻮﺗﺎﺱ !!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/16 - 11:15
+5
Neda-Banoo
Neda-Banoo
حالم گرفته از این شهر..

که آدم هایش همچون هوایش ناپایدارند..

گاه انقدر پاک که باورت نمیشود..

گاه چنان الوده که نفست میگیرد..


دیدگاه  •   •   •  1392/10/15 - 00:37
+6
mohsen.f
mohsen.f
در CARLO

داشتم شهرام شب پره گوش می دادم:


جوگیــــر شدم یهو گردنمو مثِ خودش تکون دادم


.


.


.


.


.


.


هیچی دیگـــه الان بیمارستانم میگن ۲ تا از مهرها گردنم مو ورداشته !!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/15 - 00:29
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



غربت
را نباید در الفبای شهر غریب جستجو کرد
همین که عزیزت نگاهش را به دیگری فروخت
تو غریبی ....




دیدگاه  •   •   •  1392/10/14 - 17:54
+4
mohsen.f
mohsen.f
در CARLO
يكي ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﻧﺎﺳﺎﻟﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :

.

.

.

.

.

.

ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭘﯿﭻ ﻭ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ
ﻫﺮ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ که ﺍﺻﻮﻻ ﺁﺩﻡ ترسوییه
ﻣﯿﮕﻢ :ﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/14 - 00:43
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مستقیــم !؟



دربسـت !؟

.

.


مدتهاست مانده ام ...!



در این شهر شلوغ و پرترافیک



کســی دلم را نمی بـَـرد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/13 - 20:00
+5
Neda-Banoo
Neda-Banoo
دختر باش... خودت باش... بگذار گرگ های شهر هر چه می خواهند بگویند... به دنیا آمده اند تا زوزه بکشند...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/13 - 18:27
+6
xroyal54
xroyal54
تنگ است دلم، حال و هوایی دارد،
در غربت شهر غم؛ نوایی دارد،
کی میرسد آن روز که با هم گوییم:
ایوان حسن (ع) عجب صفایی دارد!
تنگ است دلم، میل رهایی دارد،
با یاد حسن (ع) چه کربلایی دارد،
تردید نکن؛ تصورش هم زیباست:
ایوان حسن (ع) عجب صفایی دارد!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 22:55
+7
mohsen.f
mohsen.f



اگر چه پیر اگرچه خمیده ام بابا
دوباره بر سر خاکت رسیده ام بابا
رسیده ام که بگویم چه آمده به سرم
رسیده ام که بگویم چه دیده ام بابا
ببین که پیرتر از روز قبل آمده ام
نفس نفس ز فراغت چکیده ام بابا
بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست
که روی دختر خود را ندیده ام بابا
از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون
میان مردم شهرت دویده ام بابا
ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم
ببین که طعم حرارت چشیده ام بابا
دلم هوای تو و یاد محسنم کرده
مرا ببر به کنارت بریده ام بابا
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/9 - 23:40
+9
-1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ