یافتن پست: #شهر

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

حسن شهرت و نام نیک بزرگترین سعادت ما است : شیلر .

دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 15:13
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اسامی زیبای ماه های سال به زبان هخامنشی :



شما متولد چه ماهی هستید ؟
.
.
.
فروردین = چمن آرا
اردیبهشت = گل آور
خرداد = جان پرور
تیر = گرماخیز
مرداد = آتش بیشه
شهریور = جهان بخش
مهر = دژخوی
آبان = باران ریز
آذر = اندوه خیز
دی = سرما ده
بهمن = برف ازر
اسفند = مشکین فام
8 دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 13:38
+4
sasan pool
sasan pool
رانندگی
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 13:29
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بی‌وزن،‌ در مسیری تازه و سیال

به سمت فضایی روان

گام برمی‌دارم

شهری - هنوز طبیعی و زنده -

در برابر است

کوتاه‌ترین راه

به این شهر ِ بی‌نظیر

خواب است.





از : اقبال معتضدی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 12:45
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فارس نزاد پرست نیست (مگه کوروش نزاد پرست بود؟) رشتی بی غیرت نیست(مگر میرزا کوچک خان بی غیرت بود؟) مازندرانی کله ماهی خور نیست(مگر نیما کله ماهی خور بود؟) لر هالو نیست(مگه لطف علی خان هالو بود؟) ترک زبان عر عر نمی کنه(مگه شهریار عر عر می کرد؟) قزوینی همجنس باز نیست(مگر علامه دهخدا همجنس باز بود؟) خراسانی بادیه نشین و بدوی نیست(مگر دکترشریعتی بادیه نشین بود؟)
بلکه اینان ستونهای ایرانند‎. وقتی داریم از داخل ستونها رو خراب میکنیم دیگه نیازی به دشمن خارجی نیست.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 19:00
+2
saman
saman
ما گدايان خيل سلطانيم شهربند هواي جانانيم
بنده را نام خويشتن نبود هرچه ما را لقب دهند آنيم

گر برانند و گر ببخشايند ره به جاي دگر نميدانيم
چون دلارام ميزند شمشير سر ببازيم و رخ نگردانيم
دوستان در هواي صحبت يار زر فشانند و ما سر افشانيم

مر خداوند عقل و دانش را عيب ما گو مكن كه نادانيم

هر گلي نو كه در جهان آيد ما به عشقش هزاردستانيم
تنگچشمان نظر به ميوه كنند ما تماشاكنان بستانيم
تو به سيماي شخص مينگري ما در آثار صنع حيرانيم
هرچه گفتيم جز حكايت دوست در همه عمر از آن پشيمانيم
سعديا بي وجود صحبت يار همه عالم به هيچ نستانيم

ترك جان عزيز بتوان گفت ترك يار عزيز نتوانيم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 12:26
+2
saman
saman
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد ياد حريف شهر و رفيق سفر نكرد

يا بخت من طريق مروت فروگذاشت يا او به شاهراه طريقت گذر نكرد

گفتم مگر به گريه دلش مهربان كنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نكرد

شوخي مكن كه مرغ دل بي قرار من سوداي دام عاشقي از سر بدر نكرد

هر كس كه ديد روي تو بوسيد چشم من كاري كه كرد ديدة من بينظر نكرد

من ايستاده تا كنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسيم سحر نكرد

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:37
+2
saman
saman

قدرت کردگار می بینم



حالت روزگار می بینم





حکم امسال صورت دگر است




نه چو پیرار و پار می بینم







از نجوم این سخن نمی گویم




بلکه از کردگار می بینم







غین در دال چون گذشت از سال




بوالعجب کار و بار می بینم







در خراسان و مصر و شام و عراق




فتنه و کارزار می بینم







گرد آئینه ضمیر جهان




گرد و زنگ و غبار می بینم







همه را حال می شود دیگر




گر یکی در هزار می بینم







ظلمت ظلم ظالمان دیار




غصهٔ درد یار می بینم







قصهٔ بس غریب می شنوم




بی حد و بی شمار می بینم







جنگ و آشوب و فتنه و بیداد




از یمین و یسار می بینم







غارت و قتل و لشکر بسیار




در میان و کنار می بینم







بنده را خواجه وش همی یابم




خواجه را بنده وار می بینم







بس فرومایگان بی حاصل




عامل و خواندگار می بینم







هرکه او پار یار بود امسال




خاطرش زیر بار می بینم







مذهب ودین ضعیف می یابم




مبتدع افتخار می بینم







سکهٔ نو زنند بر رخ زر




در همش کم عیار می بینم







دوستان عزیز هر قومی




گشته غمخوار و خوار می بینم







هر یک از حاکمان هفت اقلیم




دیگری را دچار می بینم







نصب و عزل تبکچی و عمال




هر یکی را دوبار می بینم







ماه را رو سیاه می یابم




مهر را دل فَگار می بینم







ترک و تاجیک را به همدیگر




خصمی و گیر و دار می بینم







تاجر از دست دزد بی همراه




مانده در رهگذار می بینم







مکر و تزویر و حیله در هر جا




از صغار و کبار می بینم







حال هندو خراب می یابم




جور ترک و تتار می بینم







بقعه خیر سخت گشته خراب




جای جمع شرار می بینم







بعض اشجار بوستان جهان




بی بهار و ثمار می بینم







اندکی امن اگر بود آن روز




در حد کوهسار می بینم







همدمی و قناعت و کُنجی




حالیا اختیار می بینم







گرچه می بینم این همه غمها




شادئی غمگسار می بینم







غم مخور زانکه من در این تشویش




خرمی وصل یار می بینم







بعد امسال و چند سال دگر




عالمی چون نگار می بینم







چون زمستان پنجمین بگذشت




ششمش خوش بهار می بینم







نایب مهدی آشکار شود




بلکه من آشکار می بینم







پادشاهی تمام دانائی




سروری با وقار می بینم







هر کجا رو نهد بفضل اله




دشمنش خاکسار می بینم







بندگان جناب حضرت او




سر به سر تاجدار می بینم







تا چهل سال ای برادر من




دور آن شهریار می بینم







دور او چون شود تمام به کار




پسرش یادگار می بینم







پادشاه و امام هفت اقلیم




شاه عالی تبار می بینم







بعد از او خود امام خواهد بود




که جهان را مدار می بینم







میم و حا ، میم و دال می خوانم




نام آن نامدار می بینم







صورت و سیرتش چو پیغمبر




علم و حلمش شعار می بینم







دین و دنیا از او شود معمور




خلق از او بختیار می بینم







ید و بیضا که باد پاینده




باز با ذوالفقار می بینم







مهدی وقت و عیسی دوران




هر دو را شهسوار می بینم







گلشن شرع را همی بویم




گل دین را به بار می بینم







این جهان را چو مصر مینگرم




عدل او را حصار می بینم







هفت باشد وزیر سلطانم




همه را کامکار می بینم







عاصیان از امام معصومم




خجل و شرمسار می بینم







بر کف دست ساقی وحدت




بادهٔ خوش گوار می بینم







غازی دوست دار دشمن کش




همدم و یار و غار می بینم







تیغ آهن دلان زنگ زده




کُند و بی اعتبار می بینم







زینت شرع و رونق اسلام




هر یکی را دو بار می بینم







گرک با میش شیر با آهو




در چرا برقرار می بینم







گنج کسری و نقد اسکندر




همه بر روی کار می بینم







ترک عیار مست می نگرم




خصم او در خمار می بینم







نعمت الله نشسته در کنجی




از همه بر کنار می بینم



دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 18:09
+3
saman
saman

خوبرویان  جفا پیشه وفا  نیز   کنند


به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند


پادشاهان ملاحت چو به نخجیر روند


صید را پای ببندند و  رها  نیز  کنند


عاشقان را ز بَرِ خویش مران تا بر تو


سر و زَر هر دو فشانند و دعا نیز کنند


گر کند میل به خوبان دل من عیب مکن


کاین گناهی است که در شهر شما نیز کنند


بوسه ای زان دهن  تنگ  بده  یا  بفروش


کاین متاعی است که بخشند و بها نیز کنند


تو خطائی بچه ای از تو خطا نیست عجب


کانکه  از  اهل  صوابند   خطا   نیز کنند


گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست


پادشاهان   بغلط   یاد   گدا   نیز  کنند

دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 17:01
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


رسم این شهر عجیب است ، بیا برگردیم قصد این قوم فریب است ، بیا برگردیم آن که یک روز دل به نگاهش دادیم خنده اش سرد و غریب است بیا برگردیم عشق بازیچه شهر است ولی در ده ما دختر عشق نجیب است بیا برگردیم


دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 00:09
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ