یافتن پست: #صدای

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی کسی تو را

عاشقانـــــــه

دوست دارد؛

شیوه ی بیــان اســم تـو

در صدای او خاص است!

... و تــــو ...

می دانی

که نامت

در لبهـای او ایمن است.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/3 - 20:16
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
صدای سازم همه جا پر شــــــــده
هرکی شنیده از خودش بی خوده
.
.
.
تنهای بی سنگ صبور . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 23:14
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند وقت پیش با بابام دعوام شد، دستشو برد بالا که بزنه تو صورتم…!

.
.
.
.
.
.
.
.
منم یهو رفتم تو فاز هندی گفتم :
بزن بابا..!(با صدای آمیتا چاخان)
بزن بذار بفهمم که پدر بالا سرمه…!
بزن که بفهمم هنوز بی صاحاب نشدم…!

ودر نهایت ناباوری بابام زد تو گوشم…:|
ناموسا چرا تو این فیلم هندیا اینجوره؟!!
من توقع داشتم منو بغل کنه جفتمون بزنیم زیر گریه :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 22:42
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
من مثل عاشقی با گل سرخ در دست نیامده ام تا در دل مردم رخنه کنم ! شعر من ، صدای یک محکوم به مرگ است ، مرگ تدریجی ، با شنیدنش ناله خواهی کرد ، و نفرین از زندگیم چنان با تو خواهم گفت : که از من دوری کنی ! هرگز نه شهرتی خواستم و نه ستایشی .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 16:43
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

می دانم ، می دانم که با باد و پنجره هیچ پیوندی نداری و به همه قاصدک های خودروی من که خانه ات را خوب می دانند ، فقط و فقط فوت می کنی ، چون که من می شناسمشان ، برایشان علامت گذاشته ام و هرگاه در اتفاق زمان میابمشان ، بی صدای بی صدایند .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 18:39
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در من تنیده
راز خیال‌های مبهم تو
آنجا که حلزون‌های لزج
لابلای برگ‌هایم می‌لولند آرام...!
منتظر ماندم
دست‌هایت را باز کنی
صدایم بزنی
انگشت‌هایت را بلغزانی بر ساقه‌هایم؛
حلزون‌ها را برداری و به کوچه بسپاری
منتظر ماندم
پر از هیاهوی تکرار ساعت
پر از دشنام عشق
پر از ترس
اضطراب
دلتنگی
درد
راستش را بگو
پشت پرچین باغ چه کسی داری سیب می‌خوری؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 18:20
+5
zahra
zahra

در تاریکی شب هایم فقط صدای تو بود ، و دلیل بیدار ماندنم تنها تو بودی …
.
.
.
.
.
ای پشه !


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:36
+3
xroyal54
xroyal54

چه موجود عجیبی است این انسان ...

وقتی صدایش می کنی ؛ نمی شنود !
وقتی به دنبالش می روی ؛ نمی بیند !
وقتی دوستش داری ؛ به فکرت نیست !
اما ....
وقتی می شنود ؛ که دیگر صدایت گرفته ...
وقتی می بیند ؛ که خسته در راه افتاده ای ...
وقتی به فکرت هست ؛ که دیگر نیستی ... !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:29
+8
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

در کوچه تاریک خانه مان چه گذشت ؟ صدای تو بود ؟ شاید مرا لایق صدای تو نیست ، می مانم نزد خود ، نجوا می کنم که ایمان من اندازه وسعت فردای تو نیست .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 14:41
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
پشت ابرهااز خانه بیرون میزنم اما کجا امشب

شاید تو میخواهی مرا در کوچه ها امشب!

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب؟

میدانم ، آری نیستی اما نمی دانم

بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب؟

هر شب ترا بی جستجو می یافتم اما

نگذاشت بی خوابی به دست آرم ترا امشب

ها...سایه ای دیدم! شبیه ات نیست اما حیف!

ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتا ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشته ی ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست

شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

ای ماجرای شعر و شب های جنون من

آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟

محمد علی بهمنی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 13:06
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ