یافتن پست: #صدای

مهسا
مهسا
باز هم دلتنگی...

آرام درکنار پنجره نشسته ام

و دل داده ام به صدای باران

.که اشکهایم را زمزمه می کند

داستان دلتنگی بلند است

و فرصتی نمانده برای گفتن

!شاید وقتی دیگر بگویم از تنگی قفس
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 16:26
+5
sasan pool
sasan pool
دستی به روی سرم می کشم...روح وجودم و حس می کنم
باصدای قهقه به خودم میگم عاشقتم میمیرم برات...دوست دارم یه نفس تا آخر عمر
فقط بی وفا نباش...من و هرگز از منیت خودت جدا نکن
هیچ کسی چیش من جا نده...اینجا فقط جای من و تنها من
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 14:37
+2
sasan pool
sasan pool
رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 14:22
+1
مهسا
مهسا
چه موجود عجیبی است این انسان...!

وقتی صدایش می کنی، نمی شنود...

وقتی به دنبالش می روی، نمی بیند...
...
وقتی دوستش داری، به فکرت نیست...

اما..........

وقتی می شنود که دیگر صدایت گرفته...

وقتی می بیند که خسته در راه افتاده ای...

وقتی به فکرت هست که دیگر نیستی...!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 00:08
+4
-1
Behdad
Behdad
از فشفشه شروع کردم
سیگارت
کبسولی
نارنجک سنگی و اکلیل سرنج
بعد نارجک جنگی
اتیش که محل میببست
مهمونی و ....
امسال دعوت هارو رد کردم رفقا تنها گذاشتم فاز تنهایی گرفتم! همه فاز باید تست کرد!
امسال 2 تا کنده درخت گرفتم بدون سرو صدا ترقه جات سوختنشو تا صبح نگاه کنم عبرت بگیرم!
با صدای تقو توق چوب که همون بالا بلندی های زندگی ماس اخرش خاکستر یا خاک.....
از اتیشم عکس میگیرم میذارم براتون رفقا!
آخرین ویرایش توسط BEHDAD در [1390/12/23 - 17:59]
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 17:58
+8
maryam
maryam
دلتنگ می شوم دلتنگتر از همه دلتنگی ها گوشه ای می نشینم

وحسرتها را می شمارم و باختن ها را و صدای شکستن ها را ...

نمی دانم من کدام امید را نا امید کرده ام و کدام خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدم که اینچنین دلتنگم؟

دلتنگم دلتنگ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 14:46
+3
Danial
Danial
فرق زمین خوردن دخترا و پسرا !!!
پسر در حال دویدن...
زااااارت (صدای زمین خوردن)

رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی";)
... ... یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!
________________
دختر در حال راه رفتن...
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)

رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای...
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین !
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 10:45
+4
Behdad
Behdad
وقتی زنی عــاشـق میشود،دستــِـ خـودش نیستــ ؛

بــا صـدای آرام صـحـبـتــ میکند . . .عـشـوه هـایـش بـیـشـتــر میشود . . .

حـسـادت زنــانــه میکند . . . چـون نمیخواهد کـسی حـتـی بـــه عـشـقـش نـگاه کـنـد،

هـمـیـشــه میگویـــد تــــو مــال مــن هـسـتـی !

دوستــ دارد عشقش، از پشتــ ، دستانش را دور بـدنـش حـلـقـه کند، گـردنش را بـبوسـد

... ... چشمانش خــُـمـار میشود.به آرامی گـوشـه ی لـبـش را گـــاز میگیرد . . .

صدایش میلرزد، زیر لب میگوید دوستـتــ دارم !

زن میداند کــه وجودش با عشق کامل تر میشود و بــا بــوســـه ای عاشقانــه بــه اوج آرامــش میرسد . .
آخرین ویرایش توسط در [1390/12/23 - 09:17]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 00:08
+4
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
اسپانیایی ها میگن :
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !
ایتالیایی ها میگن:
عشق یعنی ترس از دست دادن تو !
ایرانی ها میگن :
“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 21:35
+8
ebrahim
ebrahim
دیشب داشتم درس میخوندم تو اتاقم که یکی تو کوچه یه ترقه (از این سیگارت ها) در کرد!
2 دقیقه بعد یکی دیگه انداخت!!
دوباره بعد چند دقیقه یکی دیگه! هر دفه هم می ترکید صدای خنده چند نفر می اومد!!
دوباره یکی دیگه انداخت !!!
گفتم اینا آدم نمیشن باید جوابشونو بدم!!
... از 4شنبه سوری پارسال چند تا کپسولی از این خرکی ها نگه داشته بودم
رفتم رو پشت بوم هوا تاریک بود نتونستم ببینم کی وایساده!!
چشامو بستم یکی انداختم (بووووووووووووووووووووممممم)
برگشتم تو خونه! پشت سرم بابام اومد توو دیدم هی داره دهنشو بازو بسته میکنه و انگشتش تو گوششه!!!
گفتم شما تو کوچه بودی؟؟؟؟
گفت آره بابا با این احمد آقا وایساده بودیم چند تا سیگارت داشت انداختیم نمیدونم کدوم کره خری چی انداخت افتاد کناره پای احمد بیچاره نفسش بند اومد بردمش تا خونشون!!!!!!!!!!!!!
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 15:25
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ