درد...
چه حقیرند مردمی که نه جرأت دوست داشتن دارند و
نه ارادهی دوست نداشتن و
نه لیاقت دوست داشته شدن و
نه متانت دوست داشته نشدن و
مدام شعر عاشقانه میخوانند
و تراژدی غمانگیز انسان این است که آنچه هست،
نباید باشد و آنچه باید باشد،
نیست و همه حرفها همین است وهمهی دردها همین جا است.
درد روح این است و این است که:
«انسان شقایقی است که با داغ زاده است.»