یافتن پست: #عشق

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در جلسه امتحانِ عشق من مانده‌ام و یک برگۀ سفید! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی.. درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود! در این سکوت بغض‌آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند! و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کشد! عشق تو نوشتنی نیست.. در برگه‌ام، کنار آن قطره، یک قلب می‌کشم! وقت تمام است. برگه‌ها بالا..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 10:50
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خوش به حال باد

گونه هایت را لمس می کند

و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!

کاش مرا باد می آفریدند

تو را برگ درختی خلق می کردند؛

عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!

در هم می پیچند و عاشق تر می شوند...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 10:47
+1
roya
roya



مینویسم سرشار از عشق
برای تویی که همیشه 

تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی...

برای تو که بخوانی و بدانی

دوست داشتنت در من

بی انتهاست...



40152621030803987498.jpg

دیدگاه  •   •   •  1392/07/4 - 09:41
+3
be to che???!!
be to che???!!
يه دخترايي هستن تيــپ نمي زنن ولي متفاوتــن



هيچ وقت مشـــــروب نمي خورن



ولي به ياد عشقـــشون زياد قهــوه مي خورن



شـــــــب نمي تونن تنهايي تو خيابـون يك ساعت رانندگي كنن



قــدم بزنن يا سيگـار بكشن



ولي همون ساعت مي تونن تنــــها بشينن



و يه تــرانه رو ده بار گوش بدن



عطراي تلخ و مردونه رو دوســـت دارن چون اين عطــرا



بوي يه مــرد رو يادشون مي آره



يه هيـچـــكي اعتماد ندارن



هيچ حـــــسي به اطرافيانشون ندارن



هيچ وقت از تـــــه دل نمي خندن



حتي لبخنــــدشونم بي رمق و كم رنـگه



چشماي اين دخـتـــــــرا زيباست ولي هيچ وقت زيبا نگات نمي كنن



با اينا نميشه درد و دل كرد



چون تو دلــــشون جايي براي زخم جديد نمونده



وقتي بهشون بگي دوســـتت دارم



با تعجب نـگات مي كنن


اين دخترا همـــــونايي هستن كه



ديگه هيــــچ وقت به دست نمي يان



يه بــــــــار رفتن



و ديگه هيــــچ وقــــــــت



به خاطر هيــچ كســـــي بر نمي گردن



اين دخترا دردي به وسعت تمــــــــام دنيا رو تحمل مي كنن



بهشون نزديك نشين



خواهشا . . .



شما دركشون نمي كنيد !



زياد زجر كشيدن



تنهاشون بزاريد . . .

دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 21:00
+8
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
دانلود آهنگ فقط به عشق تو  با صدای بابک جهانبخش

[لینک]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 19:31
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیانت واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین…

فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها…

هرگز تبرئه ای نیست…

آنکه را که چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد …

.

.

.

برای خیانت ، هزار راه هست

اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست !

.

.

.

ترکت میکنم ، تا هر سه راحت شویم …

من ، تو و رقیبم

من از قید تو ، او از قید من و تو از قید خیانت …

.

.

.

بی وفایی کن وفایت می کنند

با وفا باشی خیانت می کنند

مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست

مهربان باشی رهایت می کنند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 19:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتن من یاتو؟
تورفتی!!!بدون دلیل!حتی نگفتی به چه جرمی تنها میشوم؟شاید وفاداری وعشق وپاكبازی این روزها جرمی بزرگ شده!برو....من مجرم خواهم ماندواین سلول تنهایی را ترجیح میدهم به تنی كه قلب درونش خانه هربیگانه میشود!
قلب من فقط برای یكنفراست ودیگرآن یكنفرتونخواهی بود!!هرگزحتی اگربنا باشدتنها همه عمرجورتن وكالبدبا خودبكشم دل به مانندتو نخواهم داد وتا دل نبندم جسمم دیگری رالمس نخواهدكرد!این راه توبی بازگشت است روزی خواهی دیددیگری را دراین خانه ومقصرهم خودت هستی كه پاكبازی مراناتوانی دیدی!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 19:12
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
گاهی باید بد بود برای کسی که قدر خوب بودنت را نمی داند! و گاهی باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد! آدمها همیشه یکجا نمی مانند ، در را باز می کنند و برای همیشه می روند! مراقب اشتباهاتت باش . . . زمانی میرسد که تو دیگر قادر نیستی بگویی جبران میکنم . . . !!! عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 16:22
+5
roya
roya
فردا اگر از راه نمی آمد من تا ابد کنار تو می ماندم.......

من تا ابد ترانه های عشقم را در آفتاب عشق تو میخواندم.....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 13:46
+5
roya
roya
دلم لرزید...نگاهم باز هم نگران است...این بار دیگر با که باید ندای خدا حافظی سر دهم...؟

زیبا طاقت ندارم,به یاد  می آوری که روز سفر نگاهم خیس از گریه شد و ندای خدا حافظی فضای عشقمان را گرفته بود!!‌ ؟

همانی بود که زانو زدم بر تو و معبد گاه عشقت.....منتظر نشستم تا باز آیی...
                                 اما هنوز نمیدانم بر کدامین جاده....
شاید پشت پنجره تنهایی من چراغی باز شود به دریچه نگاه همیشه خورشید وارت.....
به آغوشم بازگرد...شاید فردا این آغوش رهسپار گور شود.
                                                                          آنگاه....
وصف عشقم را از موران میشنوی.....

باز آی...
باز آي...
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 13:03
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ