یافتن پست: #عشق

saman
saman

همین که پیش هم باشیم،همین که فرصتی باشه


همین که گاهی چشمامون،تو چشم آسمون واشه


همین که گاهی دنیار و با چشمای تو می بینم


همین که چشم به راه تو میون آینه می شینم


بازم حس می کنم زنده ام


بازم حس می کنم هستم


بگو با بودنت دل رو


به کی غیر تو می بستم


همین که میشه یادت بود،تو روزایی که درگیرم


که گاهی ساده می خندم،گاهی سخت دلگیرم


همین احساس خوبی که


دلت سهم منو داده


همین که اتفاق عشق


برای قلبم افتاده


بازم حس می کنم زنده ام بازم حس می کنم هستم


بگو با بودنت دل رو به کی غیر تو می بستم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:27
+2
saman
saman
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگِ رهایی، رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمتِ ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن منِ بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:23
+2
saman
saman
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده‌اند ،
چون من که آفریده‌ام از عشق
جهانی برای تو !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 00:18
+3
saman
saman

به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟


دل خسته لرزید و گفتا دریغ


به دل گفتم از عشق چیزیت هست؟


بگفتا که هست آری اما دریغ


بلی از من و عمر ناپایدار


نمانده ست بر جای الا دریغ


شب و روزها و مه و سالها


گذشتند و ماندند برجا دریغ


رسیدند هر روز و شب با فسوس


گذشتند هر سال و مه با دریغ


رسیبدند و گفتم فسوسا فسوس


گذشتند و گفتم دریغا دریغ

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 23:32
+2
saman
saman
آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است
دیگر گذشت آن دوره که تقدیر زنجیر من است
شاید نمی دانی ولی از خود خلاصم کرده ای
آیینه ی خالی فقط امروز تصویر من است
از عشق تو برباد رفت آن آبروی مختصر
من روح بارانم ببین ، چون عشق تقدیر من است …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 23:26
+2
saman
saman

همین که پیش هم باشیم،همین که فرصتی باشه


همین که گاهی چشمامون،تو چشم آسمون واشه


همین که گاهی دنیار و با چشمای تو می بینم


همین که چشم به راه تو میون آینه می شینم


بازم حس می کنم زنده ام


بازم حس می کنم هستم


بگو با بودنت دل رو


به کی غیر تو می بستم


همین که میشه یادت بود،تو روزایی که درگیرم


که گاهی ساده می خندم،گاهی سخت دلگیرم


همین احساس خوبی که


دلت سهم منو داده


همین که اتفاق عشق


برای قلبم افتاده


بازم حس می کنم زنده ام بازم حس می کنم هستم


بگو با بودنت دل رو به کی غیر تو می بستم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 23:20
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻫﻮﯾﯽ ﺩﻭﯾﺪ ، ﺁﻫﻮ ﺩﻭﯾﺪ ﻭ ﺩﻭﯾﺪ ﺳﭙﺲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺷﯿﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺭﺣﻤﯽ ، ﻫﻤﺶ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ ! . . . . . . . . . . . . . . . ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺷﯿﺮﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﺎﺭﺕ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺨﺮﻩ {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 16:39
+8
saeed
saeed
نمي بخشمت .... بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي كه برايم شكستي .... .. بخاطر احساسي كه برايم پرپر كردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 15:03
+9
saeed
saeed





 این شب زنده داری را دوست دارم


من این پریشانی را دوست دارم


بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم


گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم


چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم


بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم


چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم


به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم


من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم


من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم


هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم


مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم


مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم


من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم


بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....


تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....


هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم


من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه شکیده  بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....


من این شب زنده داری را دوست دارم


اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...


بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من اين حساب اشتباه را دوست دارم....




دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 14:46
+1
saeed
saeed
به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 11:49
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ