یافتن پست: #عشق

saeed
saeed

و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم که بی نهایت بار درنامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند
پروانه ها
آخ
تصور کن
آن ها در اندیشه چیزی مبهم
که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را
در ذهن کوچک و رنگارنگشان می رقصاند به گلها نزدیک می شوند
یادم می آید
روزگاری ساده لوحانه
صحرا به صحرا
و بهار به بهار
دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم


عشق را چگونه می شود نوشت
در گذر این لحظات پرشتاب شبانه
که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت


دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند
من تو را
او را
کسی را دوست می دارم


برگرفته از اشعار مرحوم حسین پناهی

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 00:30
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
با چتـــر باشم

یا بدون چتر....

فرقی نمیكند ...

" بی عشق خیــــــس بارانم " ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 23:20
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


به خودت راست بگو آنگاه توان دروغ گفتن به کسی را نخواهی داشت چه برسد به عشق {-41-}


دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 21:51
+3
sara
sara
ﭘﺴﺮ : ﻓﻚ ﻛﻨﻢ ﻋﺸﻘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﻜﻨﻪ
ﺭﻓﯿﻖ ﭘﺴﺮﻩ : ﭼﺮﺍ؟؟؟ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﻣﮕﻪ؟؟؟
ﭘﺴﺮﻩ : ﺁﺧﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﻛﺠﺎﯾﯽ؟؟؟ ﮔﻔﺖ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﻢ
ﺳﺎﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻧﻢ.
ﺭﻓﯿﻖ ﭘﺴﺮﻩ : ﺧﻮ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭﻩ ؟
ﭘﺴﺮﻩ : ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺳﯿﻨﻤﺎ<img src=" title=":|" />
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 13:22
+2
-1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



انا لله و انا الیه المدرسه والدانشگاه

"بازگشت همه به سوی مدرسه و دانشگاه است"



با نهایت تاثر و تاسف پایان سه ماه عشق و حال و صفا

و خاب لذت بخش صبح

و آغاز نه ماه زجر و بدبختی و امتحان و ...

پیشاپیش بر شما داش آموزان و دانشجویان عزیز تسلیتــــ


و من الله توفیق





دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 12:00
+2
saman
saman

تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن 
یک سقف پابرجا، محکم‌تر از آهن 


سقفی که تن‌پوشِ هراس ما باشه 
تو سردی شب‌ها، لباس ما باشه 



سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی 
برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی 


زیر این سقف، با تو از گل، از شب و ستاره میگم 
از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم 


زندگیم‌و زیر این سقف، با تو اندازه می‌گیرم 
گم میشم تو معنی تو، معنی تازه می‌گیرم 


 سقف‌مون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونه 
یه افق یه بی‌نهایت، کمترین فاصله‎مونه 


تو فکر یک سقفم، یک سقف رویایی 
سقفی برای ما، حتا مقوایی 


 تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن 
سقفی برای عشق، برای تو با من 


سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی 
برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی 


زیر این سقف اگه باشه، می‎پیچه عطر تن تو 
لُختی پنجره‌هاش‌و می‌پوشونه پیرهن تو 


زیر این سقف خوبه عطرِ خود‌فراموشی بپاشیم 
آخر قصه بخوابیم، اول ترانه پاشیم 


(ایرج [!] عطایی)

دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:45
+5
saman
saman
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:43
+4
saman
saman
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده‌اند ،
چون من که آفریده‌ام از عشق
جهانی برای تو !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:35
+4
saman
saman

به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟


دل خسته لرزید و گفتا دریغ


به دل گفتم از عشق چیزیت هست؟


بگفتا که هست آری اما دریغ


بلی از من و عمر ناپایدار


نمانده ست بر جای الا دریغ


شب و روزها و مه و سالها


گذشتند و ماندند برجا دریغ


رسیدند هر روز و شب با فسوس


گذشتند هر سال و مه با دریغ


رسیبدند و گفتم فسوسا فسوس


گذشتند و گفتم دریغا دریغ

دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:33
+5
saman
saman
آزاد آزادم ببین چون عشق درگیر من است
دیگر گذشت آن دوره که تقدیر زنجیر من است
شاید نمی دانی ولی از خود خلاصم کرده ای
آیینه ی خالی فقط امروز تصویر من است
از عشق تو برباد رفت آن آبروی مختصر
من روح بارانم ببین ، چون عشق تقدیر من است …
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:28
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ