کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
روزگار غریبی است نازنین...
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد... شاملو
زمین به مرد بودنت نیاز داره …
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز …
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ….
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت …
مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش...
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که درگیر عشقش بودی !
یادت نمی آید ؟!
من همانم
بهترین قصه ی دنیا عشق است و بدترین آن عادت...
اما بدتر از همه عادت به کسی است که روزی عاشقش بودی...
بعضی وقتا دوست داری عشقت کنارت باشه…
محکم بغلت کنه و بذاره که با تمام وجودت اشک بریزی
بعد آروم توو گوشِت بگه:
” دیوونه من که باهاتم”
میدونم با وجود گناهایی که داشتم همیشه مراقبم بودی
خدا جونم باز هم تنهام نذار،کنارم باش
باید مراقب یکی دیگه هم باشی که ازم دوره ولی دلم باهاشه
جونم به جونش بنده،بیشتر از خودم یا هر چیز و هر کس دیگه ای دوسش دارم
یکی که به خاطر من غرورشو شکست و کاریو انجام داد
که دوست نداشت،خدا جونم اگه اون طوریش بشه من نمیتونم زنده بمونم
حالا حکمت کاراتو میفهمم کسی که مال من بود و عاشقم
برام فرستادی،قول میدم لیاقتشو داشته باشم
عشقم دوست دارم
آموخته ام که خداعشق است
وعشق تنهاخداست
آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم
خداباتمام عظمتش
عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم
آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم
خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته
آموخته ام که زندگی دشواراست
ولی من ازاوسخت ترم...