بسي گفتند: دل از عشق برگيـــــر
كه نيرنگ است وافسون است وجادوست
ولی ما دل به او بسـتيم و ديديـم
كه اين زهر است امّا نوش دارو ست ...
٠•●ஜ فريدون مشيری ஜ●•٠
خوبِ من ، هنر در فاصله هاست ...
زیاد نزدیک به هم می سوزیم و زیاد دور از هم یخ می زنیم .
تو ، نباید آنکسی باشی که من میخواهم ، و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی .
کسی که تو از من می خواهی بسازی یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت .
من باید بهترین خودم باشم برای تو و تو باید بهترین خودت باشی و بشوی برای من ....
خوب ِ من ، هنرٍِِ عشق در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها . . .
زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگهایش جور نیست ،
همه سازهایش کوک نیست ،
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش،
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن،
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد،
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند ،
به این سالها که به سرعت برق گذشتند،
به جوانی که رفت،
میانسالی که می رود،
حواست باشد به کوتاهی زندگی،
به زمستانی که رفت ،
بهاری که دارد تمام می شود کم کم،
ریز ریز،
آرام آرام،
نم نمک...
زندگی به همین آسانی می گذرد;-)
پرسه میزنی " از این شاخه به ان شاخه میپری " سفره دلت را همه جا باز می کنی "می خواهی باشی اما نه تنها "بود و نبودت برای کسی فرقی نمیکنه " برای موندن فقط باید بود اما عاشقتر از همیشه " انقدر عاشقی که ترجیح میدی نباشی " تنها ..عاشق..و شاید باشی اما دیوانه"مجنون..هر چیزی جز دورو " حسود " و قلبی به وسعت یک اسمون کینه...فقط می نویسم از تو"... و عشق دیگر مهم نیست که عاشق باشی یا نباشی فقط باورم کن "...حتی اگر شده به قیمت زندگی...همین!؟چیز دیگری نمیخواهم
ســـلامـــتـــی عشقم که یروزی بهم میگفت بدون تو نمیتونم . . .
بابغض بهم میگفت بری میمیرم ..
ولی روزی رسید که به من میگفت شما؟ به جا نمیارم .. .
ســـلامـــتـــی خودم که پاش موندم . . .
میرفتم بیرون تا ببینمش ولی ازدورکه میدیدمش انگارخیلی حالش خوب بود همونی که بهم میگفت واست میمیرم حالا واسه [!] دیگه میمرد . .
اشکام سرازیر میشدو میگفتم:متاسفم!!!
ســـلامـــتـــی عشقم که میگفت وقتی میبینمت دلم میلرزه ازته دل دوست دارم حالا وقتی مارو میبینه روشو برمیگردونه و میگه حالم ازش بهم میخوره .. .
ســـلامـــتـــی خودم که به خاطرش از همه گذشتم دوره همرو خط کشیدم بعد فهمیدم خودم خط خورده عشقمم. . . .
ســـلامـــتـــی عشقم که بهم خیانت کردولی فکرکرد ما گاویم نمیفهمیم
ســـلامـــتـــی خودم که عشقمو باعشقش میدیدم بغضم میترکید میگفتم هی فلانی کاش میتونستم فقط اندازه چند ثانیه کوچیک جات باشم. . .
عشقم دیگه سلامتیامون تموم شد
ســـلامـــتـــی عشقت که جامو گرفت. . .
نوشته یک پزشک:
دیروز کلینیک بودم پسری اومد اسم یه دخترو رو دستش خالکوبی کرده بود...
گفت:میخوام پاکش کنم.
پرسیدم:اسم کیه؟
گفت:اسم عشقم...میخوام پاکش کنم ی اسم دیگه بنویسم...
گفتم:مگه دوتاهم عشق میشه؟!
گفت:نه یدونس!
پرسیدم:چه عشقیه که بخاطرش درد خالکوبی تحمل کردی؟
گفت:عشقی که دیروز تو دفترخونه ازدواج با عشقش تازه فهمیدم اسمشو بهم دروغ گفته بود!
دقیقا
1393/06/18 - 15:14تنشون سلامت
فدایی داری
1393/06/18 - 15:18